از همان ابتدای سفرهای چاوز به ايران، برخی از كارشناسان امور سياسی نسبت به نوعی از روابط خارجی كه براساس شعارهای تبليغاتی بنا شدهاند، به دولت احمدینژاد هشدار داده بودند. در روابط سياسی، همه كشورها در درجه اول منافع ملی را سرلوحه كار خود قرار میدهند و نه شعارهای تبليغاتی. از طرفی قبلا اين ايراد به روابط ايران با ونزوئلا مطرح میشد كه اين روابط به جای ارتباط نهادينه شده دوكشور، بر دو شخص استوارند كه اتفاقا هردو از جانب جناحها و قوای داخلی، وجهه بينالمللی و نيز پايگاه مردمی بهشدت زير سوال هستند؛ بهنحوی كه تبليغات گسترده دوكشور درباره حمايت مردمی در اجتماعهای مردمی دوكشور تاكنون كسی را در اين مورد فريب نداده است! پس از آن جا كه با تغيير دولت در يكی از دوكشور احتمال گسست اين رابطه وجود داشت، نبايد زياد جلو می رفتيم بيهوده هزينه میكرديم. ايجاد خط هوايی كاملا تشريفاتی با صندلیهای خالی هواپيماهايش، راهاندازی خط خودرور سمند در كاراكاس با سرمايهگذاری ايران، تقبل هزينههای كلان برای ايجاد بانك مشترك بين دوكشور و... تنها بخشی از پروژههای مشترك دوكشور – كه البته درواقع هزينههايشان را ايران بهطور يكجانبه تقبل كرده - بودهاند كه صرفا بهخاطر دشمنی ظاهری هوگو چاوز با دولت بوش به ونزوئلا اهدا شد! خوب، حالا كه حتی قبل از تغيير دولت دو كشور اتفاق تازهای رخ داده و هوگو چاوز در آغوش اوباما قرارگرفته، تكليف ايران چه می شود؟ تكليف سرمايه های دولتی كه معلوم است: احمدی نژاد اين سرمايهها را هم می گذارد كنار همان دويست ميليارد دلار گمشده از حساب ذخيره ارزی! اما سرمايه گذاران بخش خصوصی كه به اميد پشتيبانی دولت به ونزوئلا رفتهاند، حال با چه اميدی بايد درآرزوی برگشت سرمايهشان باشند؟ از زيانهای مالی كه بگذريم، ازين پس صداوسيما چه خواهد كرد؟ مجريان 20.30 كه بادی در غبغب میانداختند و چاوز را سمبل عدالت و مردمی بودن میخواندند، حالا چه خواهند گفت؟ البته فراموش نكنيم برای رئيسجمهوری كه پروندههای متعدد بينالمللی دارد و از ترس دستگير شدن تاكنون پا به اروپا نگذاشته، پذيرفتهشدن درچند كشور آمريكای لاتين بهشت محسوب میشوند و بايد هم برای دعوتهای تبليغاتی بعدی پول خرجشان كرد!
هوگو چاوز به عنوان يك فرد پرمدعا و نادان در عرصه دنيای سياست مشهور است كه با توهم توطئه مخالفانش را آمريكايی خوانده بود و نگارنده قبلا بهطور مفصل به شباهت های او با احمدی نژاد پرداخته است. با اينهمه چاوز نشان داد كه احمدینژاد خيلی سرتر است و میداند منافع ملی بر شعارهای تبليغاتی ارجح است. اگر ما لازم است برای رابطه با آمريكا جام زهر بنئشيم، چاوز بهسادگی با نوشيدن يك گيلاس دركنار اوباما مشكلاتش را حل كرد و دشمنی ها را كنار گذاشت. حالا ماييم و جيبهای خالی و بينی آويزان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر