۱۳۸۸ خرداد ۹, شنبه

ضعف بزرگ فيلم ميرحسين: غايب بودن ميشل رهنورد!

پیش از هرچیز، فیلم موسوی حضور یك كارگردان را نشان داد؛ كارگردانی كه بلد است از فن تدوین، حركت دوربین، حركت آهسته، تركیب تصاویری از نقاط مختلف با مضمونی مشترك استفاده كند. كه اين برخلاف فیلم احمدی‌نژاد بود كه به یك گزارش بی‌خاصیت از سفرهای استانی احمدی‌نژاد تبديل شده بود. فاصله فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد با فیلم میرحسین، فاصله فیلمساز درجه چندمی مثل جواد شمقدری و كارگردان درجه یكی مثل مجید مجیدی است!
میرحسین بارها از اشكال‌های آمارهای ارائه شده و ضعف‌های اقتصادی و سیاسی دولت نهم گفت، اما یك جا ضربه‌ای اساسی به احمدی‌نژاد زد؛ جایی كه وسط سخنرانی او یك جانباز جلو آمد و او را دكتر خواند و موسوی پاسخ داد: "من دكتر نیستم و راستش از این عنوان‌ها می‌ترسم." كه اشاره‌اش به دكترهای قلابی كابینه احمدی‌نژاد بود!
در فیلم میرحسین بارها از از ایران و سرود ای ایران استفاده شد تا حس ملی گرایی رای دهندگان تحریك شود. اما بیش از آن، تركی حرف زدن او بود كه سبب شد توجه و احتمالا رای بسیاری از اهالی استان‌های آذری زبان به سمت او جلب شود.
اما بزرگ‌ترین ضعف فیلم موسوی یك نكته بود: چرا از سخنرانی های زهرا رهنورد در كنار میرحسین استفاده نشده بود؟ بزرگ ترین مزیت رقابتی میرحسین حضور همسری است كه سطح علمی و تحصیلیش نه ‌تنها از همه همسران كاندیداها، بلكه از همه همسران رئیس‌ جمهورهای ایران تاكنون بالاتر بوده است. این برگ برنده را مجیدی خوب ندیده بود. درحالی كه در فرانسه زهرا رهنورد را با ميشل اوباما مقايسه می‌كنند، خودمان نبايد از اين قابليت غافل بمانيم.
مثل مورد رهنورد، مجيدی در زمينه نمایش دختران جوان نيز دست به عصا رفته بود. اینجاست كه باید پرسید وقتی احمدی‌نژاد اصول‌گرا به این راحتی از چهره‌های بی‌حجابی كه برای دیدارش گریه می كنند استفاده می‌كند، چرا در فیلم موسوی نباید این اتفاق رخ دهد؟

۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه

چرا فرانکو فراتینی به ایران نیامد؟

یک هفته بعد از لغو سفر وزیر امور خارجه ایتالیا، فرانکو فراتینی به ایران، به‌تدریج رسانه‌ها در مورد علت‌های لغو این سفر کنجکاو شده‌اند. در آخرین گمانه‌زنی‌ها صحبت از آزمایش موشک سجیل دو به‌میان آمده است. اما به‌نظر می‌رسد لغو این سفر مهم و استراتژیک که قرار بود طی آن ایتالیا بین ایران و امریکا و نیز مشکلات برنامه هسته‌ای میانجی‌گری کند، چیزی نبوده جز کینه‌ورزی شخصی محمود احمدی نژاد. احمدی نژاد این بار هم بغض شخصی خود را برمنافع ملی کشورش ترجیح داد تا یک فرصت مهم سیاسی دیگر در کشور از دست برود.
ماجرا از این قرار بود که سال قبل هم‌زمان با حضور احمدی نژاد در اجلاس فائو در رم، مردم ایتالیا علیه این حضور اعتراض کردند و در پیاتزا اسپانیا، میدان مهم شهر رم که محل برگزاری مد است، گردهم آمدند. شعارها و کاریکاتورهای رمی‌ها احمدی نژاد را به‌شدت تحقیر کرد. از این بدتر این‌که درخواست او برای ملاقات با نخست وزیر ایتالیا هم رد شد. برخلاف این اصل که در سیاست کینه و دشمنی در منافع ملی باید فراموش شود، احمدی نژاد با رفتار کودکانه‌اش مثل همیشه فرصت خوب حضور وزیرامورخارجه ایتالیا را از دست داد. شرطی که دولت نهم برای حضور فراتینی تعیین کرده بود، همراهی احمدی نژاد در سفر استانی به زادگاه رئیس‌جمهور، سمنان بود که اسباب خنده و انصراف وزیر ایتالیایی را فراهم کرده بود. جالب است که پس از گذشت یک هفته و فشارهای داخلی در مورد این حرکت، دولت نهم باز به دست و پا افتاده که این سفر با وساطت برلوسکونی انجام شود.

۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه

آقای رفسنجانی، چطور از این احمدی‌نژاد شکست خوردید؟

آقای رفسنجانی، مانده‌ام چطور از این احمدی‌نژاد شکست خوردید؟ اين آدمی كه ما توی تلويزيون ديديم، اصلا اهل اين حرف ها نبود و گروه خونش به كانديدا شدن نمی‌خورد! نشسته بود جلوی دوربين و از روی كاغذ چيزهايی را می خواند، اما همين كار را هم با تپق زدن و من من كردن خراب می‌كرد. واقعا چطور چنين آدمی توانست در انتخابات پيروز شود و چهار سال هم چنان برخورد كند كه انگار حق حكمفرمايی برهمه ما را دارد! از اين نظر بايد به مشاورانش آفرين گفت. چه مشاور آمريكائيش مولانا، چه مشاور آلمانيش محمدعلی رامين و چه مشاورش در امور مذهبی، امام زمانی و نماينده آيت‌الله مصباح يعنی ثمره هاشمی. بين اين سه نفر البته موفق‌ترين رامين بود كه به احمدی نژاد گفته بود موفقيتش در اين چهارسال ضديت با هلوكاست است و انگشت در لانه زنبور كردن! فاصله احمدی‌نژاد با كانديداهای ديگر چنان زياد است كه اين روزها هيچ اصولگرايی جرات دفاع از عملكرد او و نطق انتخاباتيش را نداشته است. حتی محسن رضايی يادگرفته در برخورد با مردم بايد مودب، خوش‌پوش ودارای شعارهای "اصلاح طلبانه" باشد. رضايی هم در نطق‌هايش مثل ميرحسين موسوی به آرامش در سياست خارجی معتقد بوده است.
به راستی چرا احمدی‌نژاد كه به سخن‌وری و مداحی مشهور است، در نطق انتخاباتی خود تا اين حد پريشان بود و ضعيف نشان می‌داد؟ اين خودباختگی او آيا از خبر پنهانی حمايت شخص اول كشور از كانديدای ديگری ناشی می شد يا او از هم‌اكنون در خود توان مقابله با كانديداهای رقيب رانمی بيند؟
جالب است كه هرسه كانديدای ديگر پاشنه آشيل احمدی‌نژاد را يافته اند و با انتقاد از عملكرد بسيار ضعيف او به جمع‌آوری هواداران خود مشغولند. در برابر اين انتقادات، احمدی‌نژاد در نطق انتخاباتی خود همچنان تابع عقايد "گوبلز" نشان داد و در ارائه آمار دروغ های بزرگ و بزرگ‌تری گفت! بين كانديداها البته حجم حملات كروبی به دولت نهم بيش از ديگران بوده. توجه داشته باشيم كه درصورت پیروزی کروبی، او به‌عنوان اولین کاندیدای برنده یک حزب مستقل و خصوصی، تاریخ دموکراسی در ایران را متحول خواهد کرد.

آفرین بر میرحسین موسوی و مهدی کروبی!

هماهنگی جالبی که میان میرحسین و کروبی به عنوان دو کاندیدای رقیب رخ داده، شاید در میان انتخابات برگزارشده در ایران بعد از انقلاب بی‌نظیر باشد. روزنامه اعتماد ملی که ارگان حزب کروبی است، تاکنون چیزی علیه میرحسین موسوی ننوشته است و حتی در انعکاس خبرهای مربوط به این کاندیدای رقیب کم نگذاشته است. در مورد این روزنامه البته عملکرد سردبیر حرفه‌ایش محمد قوچانی را نباید نادیده گرفت، اما دلیل اصلی این هماهنگی، ائتلاف بی‌نظیریست که برای کنار گذاشتن محمود احمدی‌نژاد بین همه برقرار شده! یادمان باشد که سال قبل حین برگزاری انتخابات درون حزبی حزب دموکرات، درگیری لفظی بین اوباما و هیلاری کلینتون به‌عنوان دو هم‌حزبی، کار را به جاهای باریک کشاند. حتی وقتی جایی میشل اوباما از هیلاری کلینتون به‌دلیل رفتار شوهرش و رسوایی‌های جنسی او انتقاد کرد، رای اوباما برای مدتی افول پیدا کرد و همین نکته سبب شد اوباما مدتی همسرش را در سفرها همراه نکند!
این نوع هماهنگی اگر تا پایان ادامه پیدا کند، نشانه ظریفی از بلوغ دموکراسی در کشور است.

بعد از سخنرانی دیشب احمدی‌ نژاد، کیهان دست‌ها را بالا برد!

در هیچ‌یک از تیترهای صفحه اول امروز کیهان اشاره‌ای به سخنرانی انتخاباتی دیشب احمدی نژاد نشده است!
تیترهای کیهان به سخنان رهبر در دیداربا روسای جمهور پاکستان و افغانستان، انعقاد قرارداد خط لوله صلح، فریاد پاکستانی‌ها علیه امریکا، سخنان مهدوی کنی درباره احمدی نژاد، هدایت دزدان دریایی از لندن، اظهارنظر درباره موشک سجیل و انتقاد از ستاد میرحسین اختصاص دارد. آیا کیهان از هم‌اکنون دست‌ها را بالا برده است و در طرفداری از رئیس جمهور مثل صدای احمدی نژاد در سخنرانی دیشب لرزان شده است؟
توجه داشته باشید که کیهان به دلیل داشتن چاپخانه اختصاصی، برخلاف روزنامه‌های اصلاح‌طلب مشکل زمان ندارد و قادر است حتی در نیمه شب صفحاتش را ببندد.



۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعه

پرونده مرموزترین شخصیت سینمای ایران با معمای مرگش بسته شد

حدود سه سال پیش شخصی وارد سینمای ایران شد كه لااقل بخشی از این سینما را كه به جلوه‌های ويژه يا اسپشال افكت مربوط می‌شد، تحت تاثیر قرار داد. پیمان ابدی كه گفته می‌شد مدیر جلوه‌های ویژه سریال پلیسی اكشن كبرا یازده در آلمان بوده است، به ايران برگشت و به‌سرعت در شبكه‌های تلویزیونی صداوسیما ظاهر شد و از شگردهای جلوه‌های ویژه گفت. در مصاحبه‌های متعدد مطبوعاتی نیز چهره خوش‌عكس ابدی جای خاصی پیدا كرد. تا زمانی كه پیمان ابدی قصدش از حضور در ایران را بیان نكرده بود، همه فكر می‌كردند او به‌زودی برای ادامه سریال كبرا یازده به آلمان بازخواهد گشت و به‌همین دلیل با او مهربان بودند. ابدی در گفت‌وگوهایش از نحوه مشت زدن به طرف مقابل و پرتاب دست‌ها تا انتها سخن می‌گفت، یا بخش‌هایی از كارهای را كه به عنوان بدلكار انجام داده بود و قبلا ضبط كرده بود، در تلویزیون به نمایش می‌گذاشت. در این مقطع هنوز كسی كاری به كارش نداشت و حتی نیاز به انجام تحقیق یا جست‌وجوی اینترنتی در مورد سابقه كارش پیش نیامد. پس ابدی در آن زمان برای سینماگران یك عنصر قابل احترام و یك هم‌وطن افتخارآفرین در خارج از مرزها بود.

همه چیز خوب پیش می‌رفت تا در خبرهای سينمايی اعلام شد ابدی قرار است كارش را در سینمای ایران شروع كند. با اعلام اين خبر ناگهان جنگ مغلوبه شد و دوستان دیروز پیمان ابدی تبدیل شدند به دشمنان خونی او! كسانی كه با وجود او جای خود را در سینما تنگ می‌دیدند، شروع كردند به بدگویی و شیطنت بر علیه او. فردی كه تا دیروز مدیر جلوه‌های ویژه كبرایازده خوانده می‌شد، در روزنامه‌های سینمایی تبدیل شد به یك تداركات‌چی یا حداكثر يك دستیار جلوه‌های ویژه كه معلوم نیست در آلمان چه می‌كرده! و این‌كه چرا ارشاد اجازه كار به یك شارلاتان را می‌دهد كه حتی مدركی برای ارائه توانایی‌هایش ندارد! اما پیمان ابدی كه همكارانش در سینمای ایران او را فردی متواضع و مهربان اما جدی و شجاع در كارش می‌نامیدند، بی‌اعتنا به كارش ادامه می داد. كسی هم مثل فردوسی‌پور در این عرصه نبود كه مثل ماجرای دی‌كارمو، رد این هنرمند سینما را در لیگ سه برزیل پیدا كند! نتیجه این‌كه هرچه كار پیش می‌رفت، پدیده پیمان ابدی پیچیده و پیچیده‌تر می‌شد. مدعیان تازه، معتقد بودند ابدی حتی یك بار هم كار جلوه‌های ویژه نكرده و اصول اولیه این فن را هم نمی‌داند.

اما بعد از حادثه جانخراش مرگش درست همین افراد بودند كه با احترامی توام با كنایه گفتند او طراح جلوه‌های ویژه بوده و چون از بدلكاری سردرنمی‌آورده، سرصحنه كشته شده! تقدیر براین بود كه حادثه مرگ پیمان ابدی هم كمتر از كارش در سینمای ایران پیچیده و مرموز نباشد؛ تا آن جا كه دادگاه جنایی اخیرا خواستار تحقیق بیشتر در زمینه مرگ مشكوكش شده است! روایت‌ها هم در مورد مرگش هم البته كم متناقض نيست: از مرگ براثر انفجار كوكتل مولوتف تا گیركردن زیر چرخ‌های اتوبوس و نبودن ابزار لازم برای كمك به او!

هرچه بود، مرموز يا غيرمرموز و شفاف، پیمان ابدی رفت و یكی از عوامل حرفه‌ای سینمای ایران دیگر در میان ما نیست. روحش شاد.

تكدی گری دولتی مردم ما را به‌كجا می‌برد؟

حتما شنیده‌اید به استان‌ها دستور داده شده، برای هر نامه‌ای كه به رئیس جمهور نوشته می‌شود، دستگاه مربوطه بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان در پاكت بگذارد و برای نویسنده نامه بفرستد. این نكته سبب شده شغل‌های واسطه ای برای نوشتن و رساندن نامه به‌وجود آید كه شاید تعداد این شغل‌های از طرح معروف شكست خورده چندين ميليارد تومانی بنگاه‌های بازده وزیركار دولت نهم تاكنون بیشتر شده باشد! اما بحث برسر اشتغال دلالان نیست، بلكه برسرگداشدن مردمی است كه مناعت طبع‌شان سال ها و بلكه قرن‌ها مورد تحسین بوده است. این بار گداصفتی را رئیس دولت نهم از آرادان با خود به به میان مردم آورده است. باورش سخت است، اما كم نیستند متمولینی كه خود چندین نامه به رئیس‌جمهور نوشته‌اند تا سهمی در این گدایی دولتی داشته باشند.

تكدی‌گری دولتی این‌روزها به یك تبلیغ انتخاباتی شدید تبدیل شده. اما بیچاره متقاضیان و نویسندگان نامه نمی‌داننند كه رئیس‌جمهور پول خودشان را از جیب دولت و بیت‌المال با منت تمام به خودشان پرداخت می كند. وگرنه رئیس‌جمهوری كه نزدیكانش ادعا می‌كنند در چرخاندن دخل و خرج خانه خودش مشكل دارد و از صندوق‌های قرض‌الحسنه ایجاد شده توسط خودش وام گرفته، از كجا برای حاتم‌بخشی به پول آورده كه به مردم و دختران خوبگاه‌های دانشجویی هدیه دهد؟ البته مثل همیشه برای این خرج از جیب مردم كه از 300 میلیارد دلار فرارفته، هیچ جرمی تعیین نشده و عبارت خیانت برایش به كار نرفته. البته این تكدی‌گری دولتی متاسفانه جواب هم داده و مردم شریف و قانع‌مان بعد از ایستادن در صف نامه‌ها، مدعی هستند احمدی‌نژاد بهترین گزینه برای‌شان است! به قول جمالزاده بزرگ: بیله دیگ، بیله چغندر!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

کاش میرحسین نمی‌آمد تا...

کاش میرحسین نمی‌آمد تا با خیال راحت به کروبی می‌دادیم و با رای یکدست به هدف اصلی‌مان که کنارزدن احمدی‌نژاد بود، می‌رسیدیم. کاش میرحسین نمی‌آمد تا عوام با خوشحالی به شیخ‌شان رای می‌دادند و فقیران هم به سهم نفت و پنجاه‌هزار تومان و... می‌رسیدند. کاش میرحسین نمی‌آمد تا... یاد حرف دکتر سروش افتادم که هفته قبل با زیرکی و رندی گفته بود " کروبی به‌درد همین ملت می خورد!" که یعنی بزرگ‌تر از او از لیاقت و ظرفیت مردم ما خارج است. اما میرحسین آمد و باز هوایی شدیم! میرحسین آمده تا بازهم سطح مطالبات بالا برود. باز دانشجوها مخاطب پیدا کرده‌اند، روشنفکران طعم پیروزی قریب‌ الوقوع را زیر زبان مزه ‌مزه می‌کنند و اهالی فرهنگ و هنر از آمدن یک هنرمند شادند. درست است که میرحسین رای عده‌ای مانند نگارنده را از کروبی جداکرده و خواهی نخواهی رای ها را دودسته کرده است، اما از آن‌طرف هم میرحسین با لحن گرم حرف‌هایش فضا را بدجوری داغ کرده و اصولگرایان نگرانند باز هم اتفاق دوم خرداد ۷۶ تکرار شود! یک بار کاندیدای جناح راست در آن سال شکست خورد و خانه‌نشین شد، حالا چشم‌شان ترسیده که نوبت احمدی‌نژاد رسیده باشد! یک حس مبهم می گوید بازی خورده این انتخابات کسی نیست جز محمود احمدی نژاد که تاریخ مصرفش گذشته و مثل قالیباف در دوره قبل، قرار است زمین بخورد!
اما بازهم نزدیک انتخابات شد و ماهواره‌ها آزاد شدند تا شبکه های لوس‌انجلسی داد تحریم سر بدهند و به نفع جناح راست، رای‌های خاموش را خاموش‌تر از همیشه نگه دارند. یادمان باشد از آن‌جا که جناح راست افرادی را دارد که منافع‌شان با انتخاب احمدی‌نژاد پیوند خورده و حتما در صندوق ها حضور خواهند یافت، هر نفری که از رای‌دهندگان کم شود، از اصلاح‌طلبان کم شده است. به تعبیری دیگر، هرکس که رای ندهد، در حقیقت با حروف درشت روی برگه رایش نوشته است: " محمود احمدی‌نژاد". و در نهایت این‌که من رای می‌دهم، چون هیچ حکومتی با رای ندادن مردمش ضربه نخورده و سرنگون نشده است!

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سه‌شنبه

آقای کروبی، خیلی افتخار کنید که سعیدی سیرجانی باشید!

آقای کروبی، اخیرا طی نامه‌ای پاسخ گستاخی‌های حسین شریعتمداری در کیهان را داده‌اید. اما درکمال تعجب – و شاید برای جای آشتی گذاشتن با شریعتمداری – نوشته اید: " بدانید که این بار نه با سعیدی‌سیرجانی که با مهدی کروبی سخن می‌گویید که کارنامه نیم قرن مبارزه سیاسی او و پدرش و خانواده‌اش در راه انقلاب و نظام روشن است..." این نوشته چه معنایی دارد جز این‌که سعیدی سیرجانی بودن امری نکوهیده است و او برخلاف شما که نیم قرن سابقه مبارزه سیاسی دارد، فردی فاقد سابقه دراین زمینه بوده است. البته در این‌که شما با روشنفکران مشکل دارید، تردیدی نیست. کما این‌که جای دیگری اشاره کرده‌اید که :" کیست که فاصله مرا با برخی از روشنفکران ملی و مذهبی نداند و به یاد نیاورد که در ترجیح خط امام بر خط‌ها و جناح‌های دیگر لحظه‌ای تردید نداشتم..." و همین نکته است که راه شما را از نخبگان جدا می‌کند. باید یاد بگیرید وقتی می‌خواهید چیزی بگویید - حتی در مذمت فردی مانند حسین شریعتمداری - به دیگران احترام بگذارید و یادشان را گرامی بدارید. به‌ویژه که از فردی همانند سعیدی سیرجانی سخن بگویید که یک نویسنده و مورخ روشنفکر بوده و در قتل‌های زنجیره ای به‌قتل رسیده باشد. آقای کروبی، خیلی افتخار کنید که فرد توانایی مانند سعیدی سیرجانی باشید! راستی، شما که با قتل‌های زنجیره‌ای مشکلی ندارید؟ این شبهه پیش آمده، چون در نامه‌تان به کیهان نوشته اید: "البته می‌دانم که در این دیار از سعیدی سیرجانی تا دوست حضرتعالی سعید امامی همه از هر نوع بشر در معرض نیش قلم و قربانی بهتان شما هستند." اگر دفاع کیهان از سعید امامی را بهتان می‌نامید، موضع‌تان دربرابر قتل‌های زنجیره‌ای را به‌صراحت اعلام کنید! خیلی عذر می‌خواهم، اما باور کنید دیگرحال‌مان به‌هم می‌خورد وقتی می‌بینیم کسی برای نشان دادن نزدیکی خود به نظام و پایبندی به اصول، به روشنفکران بی‌پناه توهین می‌کند و خود را از آن‌ها جدا می‌کند.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

كارخانه مبتذل‌سازی دولت نهم فیلمسازان را به كجا می‌برد؟

كسانی كه سریال جدید حسن فتحی با نام اشك‌ها و لبخندها را دیده اند، به‌شدت از تنزل كار این فیلمساز جا خورده‌اند. متاسفانه فتحی چنان از عكس‌العمل بد منتقدان جاخورده كه عذر بدتر از گناه می‌آورد و می‌گوید صداوسیما بخش‌هایی از سریالش را كوتاه كرده، وگرنه كار از این بهتر می‌بود. درجواب فتحی باید گفت وای به حال فیلمسازی كه صداوسیمايی كه مركز ابتذال و تولید سریال‌های سخیف است، صحنه‌هایی از ساخته او را به دلیل شدت ابتذال كم كند! نگارنده به‌یاد فیلم پشمالو ساخته مهدی فخیم‌زاده می‌افتد كه به دلیل ابتذال در سینمای ضعیف و مبتذل دهه پنجاه توقیف شده بود و جالب این‌كه همین شخص بعد از انقلاب به متخصص ساخت سریال‌های مذهبی مثل امام حسن و امام رضا تبدیل شده است. به‌راستی چه اتفاقی برای حسن فتحی افتاده كه از سریال بی‌نظیر مدارصفردرجه می‌رسد به ساخت كلاه‌مخملی‌های اشك‌ها و لبخندها؟ ابتدا فراموش نكنیم كه این اتفاق فقط برای فتحی رخ نداده است. بهرام بیضایی با فیلم وقتی همه خوابیم بدترین فیلمش را ساخته و تهمینه میلانی خنثی‌ترین اثرش را. هردوی این فیلمسازها اشاره كرده‌اند كه با شرایط جدید سانسور وزارت ارشاد ساخت فیلم بهتری ممكن نبوده است. حتی میلانی اعلام كرد كه برای ساخت فیلم بعدیش باید ببیند وزیر بعدی ارشاد كیست! حتی شدت ابتذال اخراجی‌ها با ابتذال اخراجی‌ها2 قابل مقایسه نیست و دوچندان شده است.

حسن فتحی كه سریال‌های خوبی مثل مدارصفردرجه و میوه ممنوعه را در كارنامه‌اش داشت، سال گذشته خواست درعرصه سینما هم موفق باشد، اما دولت نهم تنها اجازه ساخت فیلمی درحد پستچی سه بار در نمی‌زند را به او داد كه نیمی ازآن درباره یك زوج كلاه مخملی بود. فیلم كه یك عقب‌گرد كامل از آثار فرهنگی او بود، در صداوسیما هم او را به ساخت سریالی درحد اشك‌ها و لبخندها كشاند. به‌این ترتیب یك فیلمساز فرهنگی و تاریخی‌ساز را دولت نهم سال قبل تحویل گرفت و یك كلاه مخملی‌ساز تحویل داد! ضربه‌های پنهان دولت نهم بسیار شدیدتر از ضربه‌های آشكارش مانند تورم ، بیكاری یا ازدست رفتن اعتبار جهانی كشور بوده است. اصلاح نابودی فرهنگ یك كشور بسیار دشوارتر از عرصه‌های اقتصادی و سیاسی است.

بايگانی وبلاگ

Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats