۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

آقای متکی تحویل بگیر!


بعد از اعتراض های جشنواره کن که با آزادی پیروزمندانه جعفر پناهی همراه شد، حالا اعتراض ایرانیان شجاع دابلین ننگ دیگری را برای دولت کودتا رقم زده. یادمان هست که قبل از ظهور جنبش سبز اعضای دولت هر جایی که می رفتند، با خرج دلارهای نفتی عده ای به استقبال شان می آمدند. کار به جایی کشیده شده بود که در برخی کشورهای افریقایی، فقرا در ازای وعده ای غذا از فرودگاه تا مرکز شهر را قرق می کردند. اما حالا چه؟
دستاورد بین المللی جنبش سبز کار را به جایی رسانده که نه تنها کسی حتی در ازای باج های دولتی حاضر به هواداری از دولت کودتا نیست، بلکه همه جا مردم منتظر آمدن دولت و نمایندگان شان هستند تا اعتراض خود را به مدنی ترین وجهی ابراز کنند. چه کسی فکر می کرد ایرانیان از ژاپن و استرالیا خودشان را برای استقبال از رئیس دولت کودتا به نیویورک برسانند؟ اعتراض های گسترده بین المللی مردم جواب داده و حالا می بینیم که در حرکتی بی نظیر در تاریخ اتحادیه اروپا، نمایندگان این اتحادیه هم عکس ندا به دست، به استقبال متکی می روند و اوباما و هیلاری کلینتون برای جنبش سبز و سالگرد تولد آن سخنرانی می کنند. گویی فریادهای درگلومانده  مردم در داخل از حنجره عزیزان سبز در خارج بیرون می آید. جالب است که روزی جمهوری اسلامی به معترضانش پیشنهاد می کرد اگر این حکومت را نمی خواهند بروند خارج! و حالا همین خارج نشینان بلایی به سر دولت کودتا آورده اند که روزی صدبار آرزو می کند کاش مخالفان را تحت کنترل درهمین ایران نگه داشته بود.

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

مادرم، گلم، روزت مبارک؛ گرچه دستم کوتاه است...

مادرم، امسال کسی به تو هدیه نخواهد داد، تبریک هم نخواهد گفت. ندایت نیست که خودش را در آغوشت بیندازد و " روزت مبارک " بگوید. دشمنان زیبایی ندایت را کشتند تا زشتی ها بمانند. مادرم، ترانه زیبایت دیگر نیست که قربان صدقه ات برود و تو از زیباییش حیران نگاهش کنی و او بوسه بارانت کند. مادرم، امسال اولین سال است که اشکانت، پسر نابغه ات، روز مادر در کنارت نیست. مادرم، یک ساله به اندازه پنجاه سال پیر شده ای و اشک هایت که همچون ابربهار در بهشت زهرا مزار اشکان را هرروزه آبیاری می کند، شهره عام و خاص شده. حیف...اشکانت دیگر برایت هدیه ای نمی آورد.
مادرم، سهرابت دیگر نیست که دستت را بگیرد و در راهپیمایی ها کنارت باشد تا آسیبی به تو نرسد. چه سخت است بی او به راهپیمایی ها نگریستن. یادت هست وقتی هر روز به اوین می رفتی، می گفتند گلت را دیده اند و به زودی آزادش خواهند کرد؟ اما بعد.... مادرم، کیانوشت اگر بود، روز دفاع پایان نامه اش رسیده بود و حالا به امتحان دکتری فکر می کرد. اما تو باید شادمان باشی، جون همین دیروز بود که همکلاسی هایش همچون برادران و خواهرانش برایش گریستند. کیانوشت رفت، اما کیانوش ها برایت ماندند.
ای خدا...مادران مان را تنها نگذار. خیلی سخت است روز مادر بی فرزند بودن...
Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats