۱۳۸۷ مهر ۳۰, سه‌شنبه

در سريال مرگ تدريجی يك رويا اتفاق افتاد: پخش اعترافات كاملا شخصی پولاد كيميايی!

اين فريدون جيرانی هم عجب جانور غريبی‌ست! اول منتقد فيلم بوده، بعد فيلمنامه نويس و بعدتر فيلمساز شده و حالا هم سريال تلويزيونی می‌سازد و پاي ثابت برنامه " يك قدم مانده به صبح " است! اما شيطنتی كه از او هفته قبل در سريال "مرگ تدريجی يك رويا" سر زد، شايد بعدها برايش گران تمام شود. او در اين قسمت گذاشت پولاد كيميايی پته پدر فيلمسازش مسعود كيميايی را حسابي روي آب بريزد! پولاد كه نقش يك جوان مهاجر ايراني ساكن تركيه به نام آراس را در سريال بازي مي‌كند، در قسمتی كه جمعه قبل پخش شد، ناگهان درد دلش باز شد و از پدرش گفت كه مادر بيمارش را در غربت رها كرده بوده و دنبال زن دومش بوده. آخرش هم مادر در بغل پسر مرده است. 
در عالم واقع هم چنين اتفاقي براي  پولاد كيميايی رخ داده بود: درحالي كه گيتی همسر كيميايی سرطان گرفته بود و در آلمان سخت بيمار بود، مسعود كيميايی به او اعتنايي نداشت و سرگرم نشمه‌ها و زن‌های دوروبرش بود كه آخرين آنها گوگوش بود. پولاد روزهاي سختي را در كنار مادرش در آلمان گذراند و شاهد مرگ سختش بود. بعد از آن بود كه كيميايی با ساختن فيلم "تجارت" در آلمان از بازگشت پسرش گفت و او را به عنوان بازيگر به جلوي دوربين كشاند. 
عجيب است كه فريدون جيرانی چنين سرنوشتی را براي پولاد كيميايی در سريالش به تصوير كشيده. اما عجيب‌تر از آن خود پولاد است كه در چنين دامی افتاده و سرنوشت خودش را براي بينندگان تلويزيون فاش كرده!  

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

تیم فوتسال عالی بود، اما تماشاگران سالن را از یاد نبریم!

با حذف تلخ تیم فوتسال كشورمان در برزیل، علاوه بر بازی خوب تیم ملی، تشویق بی‌وقفه تماشاگران برزیلی نباید از یادمان برود. عكس‌هایی از این تماشاگران جوان و نوجوان با پرچم ایران دیده‌ایم - یكی از جالب ترین آن‌ها در صفحه آخر همشهری روز شنبه چاپ شده است - كه حیرت‌آورند. صدای فریاد و جیغ آن‌ها در هنگام حملات تیم ایران كركننده بود

اما چه كسی پشت این حركت و تشویق ها بود؟ اگر فكر می‌كنید سفارت ایران، سخت در اشتباهید. هنوز افتضاحی كه در آن سفارت ایران با ندادن بلیت به ایرانی‌ها و فروختن بلیت‌ها در بازار آزاد در المپیك پكن درست كرد، از یادمان نرفته. وظیفه سفارت‌ها معمولا از بردن خانواده‌های خود و چند خانم چادری و باحجاب به ورزشگاه فراتر نمی‌رود! اما كسی كه پشت این ماجرا بود از بخش خصوصی وارد فوتسال كشور شده است: مرتضوی رییس باشگاه شن‌سای ساوه كه یك سال است به برزیل رفته، با انواع محرك‌ها و انگیزه‌ها برای تیم ایران تماشاگر جمع كرده بود. وقتی شن‌سای ساوه با تصمیم فدراسیون فوتبال - حتما می‌دانید كه فدراسیون فوتسال نداریم - از لیگ برتر كنار گذاشته شد، مرتضوی اعلام كرد تیمش را به برزیل می‌برد و در لیگ برزیل شركت می‌دهد- و در كمال تعجب این كار را كرد! حالا او معرفت به خرج داده و هواداران زیادی را به سالن برگزاری بازی‌های ایران كشانده است كه حركتی كمیاب و تحسین‌برانگیز است. تماشاگران برزيلی به‌قدری ايران را تشويق می‌كردند كه بازی ايران-برزيل با ترديد و سكوت همراه شده بود و آن‌ها نمی‌دانستند كدام تيم را بايد تشويق كنند

مرتضوی كه يك شركت شن و ماسه دارد - كه اسم تيم شن‌سا هم از آن گرفته شده - يك عاشق يا بهتر بگوييم ديوانه فوتبال است و نقشی را در فوتسال بازی می‌كند كه هدايتی و انصاری در دو تيم آبی و قرمز فوتبال دارند

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

این علی‌آبادی از جان ورزش ما چه می‌خواهد؟

زمانی ابراهیم نبوی گفته بود " چرا اعضای دولت احمدی‌نژاد همه " آبادی" ته اسمشان دارند و یا مثل رییس بورس صالح آبادی هستند یا مثل رییس ورزش علی‌آبادی! " در كشور ما البته روستایی بودن و" آبادی" داشتن خصیصه بدی نیست، اما پنهان كردن سطح سواد و ندانستن مثل همه جای دنیا برای یك مسئول یك ضعف بزرگ و نابخشودنی است. چون اگر به ندانستن معترف باشد، به‌سادگی می‌تواند كنار بكشد و كار را به كاردان واگذار كند. حالا حكایت علی‌آبادی است كه چون احمدی‌نژاد از زمانی كه علی‌آبادی معاون عمرانیش در شهرداری بود، به او قول یك پست خوب دولتی داده بود و نتوانسته بود برایش معاونت اجرایی و وزارت جور كند، به اجبار ریاست تربیت بدنی را به او سپرد. كسانی كه علی‌ابادی را می‌شناختند تصمیم احمدی‌نژاد را شوخی پنداشتند، چون علی‌ابادی هرگز با ورزش میانه‌ای نداشت. وقتی همین شوخی جدی شد، گند كار به تدریج درآمد: در پاسخ محمد دادكان كه رییس فدراسیون فوتبال بود و از حضور شش بازیكن داخلی و شش لپیونر در تیم ملی سخن گفته بود، علی آبادی پاسخ داد: " چه اشكالی دارد؟ دوازده نفر را به زمین بفرستید!" آخرین شاهكارش همماه قبل رخ داد كه تمجید از مجید نامجو مطلق در بازی ایران با عربستان بود؛ در حالی‌كه او بیش از ده سال است فوتبال را كنار گذاشته! علی‌آبادی كسی است كه حتی عكس گرفتن از او با لباس ورزشی هیچ باری را از دوشش برنمی‌دارد. افتضاحی كه تحت عنوان المپیاد ایرانیان برگزار كرد و میلیاردها تومان بودجه ورزش تشنه پول كشور را صرف بازی‌هایی تشریفاتی كرد كه حتی یك قهرمان یا ملی‌پوش در آنها حضور نداشتند، تنها از شخصی مثل علی‌ابادی برمی‌آید كه با ورزش مطلقا بیگانه است.
حالا این آدم قرار است رییس كمیته المپیك شود و چهار سال دیگر سكان این نهاد غیردولتی را با شیوه عقب‌مانده خودش به دست بگیرد. اگر حالا احمدی‌نژادی هست كه المپیاد ایرانیان را یك افتخار برای فرهنگ كشور بداند – گرچه كه او هنوز فرق فرهنگ با ورزش را نفهیده و در پاسخ به سوال یك مجری تلویزیون درباره فرهنگ كشور این جواب را داده بو،د _ از كجا معلوم كه تا چهار سال دیگر او رییس جمهور بماند؟ علی‌آبادی كه بوی الرحمن احمدی‌نژاد از دور به مشامش خورده، از همین حالا دست به‌كار شده تا شغلی برای چهار سال دیگر دست و پا كند. البته وقتی دبیر كمیته المپیك شخص خنثی و فرصت طلبی مثل كفاشیان است كه با وقاحت در برنامه " ورزش از نگاه دو" می‌گوید علی‌آبادی بهترین شخص برای ریاست كمیته المپیك است و بعد خود نادانش هم برای ریاست این كمیته نامزد می‌شود، هیچ بعید نیست در یك انتخابات كاملا فرمایشی و توام با تقلب، بقیه هم به علی‌آبادی رای بدهند. جالب است كه علی‌آبادی سال قبل هم برای ریاست فدراسیون فوتبالی نامزد شده بود كه احمدی‌نژاد نیز مصرانه سعی داشت خود را به این پست برساند! آن زمان بزرگان ورزش توانستند علی‌آبادی و احمدی‌نژاد را از كارشان منصرف كنند. اما این بار بعید است علی‌آبادی آینده‌اش را كه با یك انتخابات بادآورده تضمین می‌شود، بخواهد از دست بدهد.

۱۳۸۷ مهر ۲۱, یکشنبه

بعد از نوجوانان، بچه‌های فوتسال هم گل كاشتند: ايران 5 اكراين 4

فوتسال ايران باز هم به پيروزي رسيد.  تيم كشورمان در نيمه اول بازي با گل‌هاي وحيد شمسايی (دو گل-هردو از روی نقطه پنالتی) محمد طاهري (دو گل) و مدافع اوكراين (يك گل) مسابقه را ۵-۳  برد. طاهری  گل دوم خود و گل پنجم كشورمان را از روي نقطه پنالتی دوم بااستادی به ثمر رساند. در اين نيمه متاسفانه شمسايی با دريافت كارت زرد بازی مهم بعدی مقابل ايتاليا را از دست داد. اين تاسف با كارت دوم محمد كشاورز و اخراجش در نيمه دوم مضاعف شد.
تماشاگران برزيلی اين بارهم با تشويق بی‌امان خود تيم ايران را موردحمايت قرار دادند. در اوايل نيمه دوم پاس شمسايی را كشاورز در يك موقعيت تك به تك به‌هدر داد و آه از نهاد همه برآمد! با توجه به باخت سه برصفر ايتاليا مقابل برزيل، ما به يك برد در بازی آخر مقابل ايتاليا نياز داريم.  چهار دقيقه آخر بازی به علت اخراج كشاورز تيم ما طبق مقررات دو دقيقه راچهارنفره بازی كرد و در همان دقايق گل چهارم را خورديم. بازی بعدی مقابل ايتاليا ساعت 17 روز سه شنبه  به طور همزمان با بازی برزيل با اوكراين انجام می‌شود. 

۱۳۸۷ مهر ۱۷, چهارشنبه

ناگفته‌هایی از سریال روز حسرت!

معلوم بود كه سریالی كه قرار است امسال علما و فصحا  آن را بنوازند، سریال روز حسرت است. این سریال با واردكردن ماجرای دیدن برزخ و بهشت و جهنم، خوراك كافی را برای بحث دیگران درباره سریال فراهم آورده بود. سال پیش هم بیشترین بحث‌های دینی در مورد سریال سیروس مقدم با نام اغما بود كه با به تصویركشیدن شیطان در جسم یك انسان نیكوكار علما را دچار حیرت كرده بود.
اما شدت تغییرات در سریال روز حسرت به‌قدری زیاد بود كه صدای همه بینندگان این سریال را درآورد. قسمت آخر سریال با تاخیری چندروزه و بعد از ماه رمضان پخش شد تا كنجكاوی مردم را درباره علت این تاخیر كاملا تحريك كند. این تغییرات در قسمت پایانی همه چیز را به‌هم ریخت. مثلا طبق قراین قرار بوده مه لقا - مادر فريده - فرزند زن دوم یا صیغه ای حاج علی‌اكبر باشد كه قرینه‌ای سلف برای فرزندش فريده تلقی شود كه او هم مثل مادرش به عنوان همسر دوم انتخاب شده. علت اینكه حاج علی‌اكبر راضی نشد سرنوشت اموالش را به دست همسرش بسپارد هم به این ترتیب معنا پیدا می‌كرد. همچنانكه آوارگی زن دوم یعنی مه‌لقا هم علتی می‌یافت. اما در قسمت آخر ناگهان سروكله یك شوهر به نام قاسم پیدا شد – كه دركنار نام علی‌اكبر فقط اسم كربلا را كم داشت! – و كار به‌جایی رسید كه اسم فرزند فریده و مسعود را گذاشتند " علی اكبر"!
تغییر دیگر زیرماشین رفتن مسعود و تحول مضحك ناگهانی او بود. درواقع قبلا قرار بود طبق آنچه كه در نشریات چاپ شده بود، فریده زیر ماشین برود و نه مسعود! اما در نهایت گربه عابد شد و كسی كه با تنفر از همسرش نقشه قتل او را كشیده بود، ناگهان فرشته نجاتش شد!
اما ظاهرا این تغییرات هم مسئولین صداوسیما، وزارت اطلاعات، ارشاد و... را راضی نكرده بود تا آبروریزی آخر سریال شكل بگیرد كه همان صداگذاری مجدد و اضافه كردن یك دیالوگ بود: مسعود روی تخت سابق همسر فلجش دراز كشیده و حركت دوربین روی دست‌هایش نشان می‌دهد او هم فلج شده و قرار است قرینه روزگار سیاهی باشد كه خودش برسر معشومه آورد. اما ناگهان در حالی‌كه دوربین در فضای اتاق حركت می‌كند و همسر فعلیش فریده روی تخت درازكشیده و لبانش بی‌حركت است، این جمله را می‌شنویم:" مسعود، آزمایشها نشان میدهند كه دو ، سه هفته دیگر تو خوب خواهی شد! " و به این ترتیب شاه بیت ندانم كاریها در صداوسیما كامل می‌شود. این دیالوگ كوتاه كه حتی بعد از تصویربرداری به سریال اضافه شده، نشان میدهد سریال‌های ماه رمضان حتی در لحظه پخش هم از دخالت مسئولین و تغييرات تحميلي درامان نیستند و باید حتما با دلرحمی نسبت به جوانی كه "بدمن" سریال است، به پایان برسد.

۱۳۸۷ مهر ۱۴, یکشنبه

الحمدالله ابن بار بردیم: ایران-لیبی 4-2

الحمدالله ابن بار بردیم و نگذاشتیم مثل بازی با اسپانیا نتیجه 3-0 تبدیل بشود به 3-3!. اواخر بازی به خوبی حسین شمس توانست بازی را کنترل کند و حتی لیبی را در آخرین ثانیه ها با یک کرنر به دفاع واداشت.
در این بازی هاشم زاده دوگل و طاهری یک گل و سرانجام طیبی هم گل چها رم را به ثمر رساند. باز هم وحید شمسایی ستاره بازی بود و در به ثمررساندن گل ها کاملا موثر بود. 3-2 که شدیم نفس مان بالا نمی آمد که نکند باز مثل بازی با اسپانیا شود!
به این ترتیب قهرمان آسیا توانست قهرمان قاره سیاه را شکست دهد.

۱۳۸۷ مهر ۱۲, جمعه

آقای قلعه‌نویی، عجب بازی زیبایی انجام دادید!

امیر قلعه‌نویی قبل از مسابقه در گفت‌وگو با جواد خیابانی اصرار داشت كه امروز تماشاگران بازی زیبایی خواهند دید. حتی وقتی افشین قطبی گفت كه در فوتبال نتیجه است كه باقی‌ می‌ماند و نه بازی زیبا، باز هم قلعه‌نویی قانع نشد و این بار با كنایه اشاره كرد كه تماشاگران امروز بازی زیبایی از استقلال خواهند دید! در عمل اما بازی همان شد كه همه پیش‌بینی كرده بودند:د كاملا یك‌طرفه و با حمله مداوم پرسپولیس و دفاع دائمی استقلال. بازی زیبا را قطبی كه هیچ ادعایی هم نداشت ارائه كرد و بازی ناجوانمردانه و ضدفوتبال را امیر قلعه‌نویی و بازیكنان مدام درحال تمارضش! كار به جايی رسيد كه آمار تصاحب توپ از نظرخواهی معروف برنامه نود هم جلو زد: 67 درصد به 33 درصد!
از طرفی اين بارهم قلعه‌نويی مثل حرف زدن، در تعويض هم از قطبي تقليد كرد. درحالی كه قطبی با بيرون آوردن دو دفاع و فرستادن دو مهاجم حركتي استثنايی و فراتر از فوتبال ايران برداشت، قلعه‌نويی صرفا برای آنكه مقابل قطبی كم نياورد، خيلی بی‌هنگام كوشكی را به‌جای اكبرپور در دقيقه شصت به بازی فرستاد. اگر او كمی درايت و اعتماد به نفس داشت، تيمش را هجومی‌تر مي‌چيد تا تيم بدون دفاع پرسپوليش را با گل هاي زياد ببرد.


۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

شیطان در سفر نیویورك به احمدی‌نژاد چه گفت؟

احمدی‌نژاد مثل همیشه در راهروی هواپیمای ویژه رهبری روی زمين درازكشیده بود و كتش را زیر سرش گذاشته بود، كه مهماندار مرد هواپیما سراغش آمد:" آقا، داریم می‌رسیم نیویورك. لطفا سرجایتان بنشینید و كمربندتان را ببندید." احمدی‌نژاد كه 23 ساعت بود افطار نكرده بود، به سختی بلند شد و درحالی‌كه سرگیجه داشت دستش را به صندلی هواپیما گرفت، امانتوانست تعادلش را حفظ كند و نقش زمین شد. همان‌جا بود كه گفت" لعنت بر شیطان " و شیطان جلویش سبز شد! نگاهی به این شاهكار خلقت انداخت و بلند گفت" لعنت بر خودت! " و زیرلب اضافه كرد:" برای خلق موجوداتی مثل تو بود كه جلوی خدا ایستادم و نمی‌خواستم بر آدم سجده كنم! " احمدی‌نژاد گفت" چطور همه لعنتت می‌كنند، ولی تو فقط به من گیر می‌دهی؟ " شیطان گفت:" آدم نسبتا محترم، كاری كه تو ظرف این سه سال با ایران كردی، من و شیاطین دیگر ظرف سه قرن نمی‌توانستیم بكنیم! " بعد انگشت اشاره‌اش را به تهدید بالا برد و گفت: " مشغول ذمه‌ای اگر این دفعه از هاله نور و امام زمان بگویی و از من و ملاقاتم چیزی نگویی! " احمدی‌نژاد بسم الله گفت و شیطان غیب شد. بعد به سختی نشست روی صندلی و فكر كرد به لحظه‌ای كه مقابل رهبر نشسته و باید گزارش سفر را بدهد. 


Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats