نمیدانم چرا وقتی مدعیان جنگ را میبینم، یاد کردان میافتم که به دانشجویانش تشر میزد که چرا مثل او در دانشگاه آکسفورد زحمت نمیکشند و تحقیق نمی کنند! مدعیان فعلی جنگ هم از آن قسمند. وقتی فکوری، ستاری، کاظمی و بسیاری از فرماندهان جنگ را بر هواپیماهای ویژه آدمهای مزاحم نشاندند تا سقوط کنند وصیاد شیرازی را با اسلحه ویژه ارتش در روز روشن به قتل رساندند، هدفی جز فراموش کردن خاطرات مربوط به عملکرد افتضاح خود در جنگ نداشتند. محسن رضایی هم که بهواسطه مهاجرت پسرش به امریکا از دور خارج شد و حرفش خریداری نداشت. پس مدعیان که میدان را خالی دیدند، بار دیگر زبان باز کردند و برای بزرگداشت "هفته دفاع مقدس"شان جوانانی را برای جلو انداختند که نه تنها جنگ، که شاید تصاویر مستند جنگی مرتضی آوینی را که پیش از مرگش گرفته بود ندیدهاند! در جلسه رای اعتماد، یکی از نمایندگان موافق درباره علیآبادی گفت که اگر او نبود، بخشی از خاک مملکت را از دست داده بودیم! دروغ او درباره مرد خنگ دولت نهم چنان بزرگ بود که خود او هم هنگام سخنرانی جرات بیانش را نداشت! اما مورد وزیر پیشنهادی دفاع از آن هم جالبتر بود. وحیدی که همه او فرمانده رشید و دلاور دفاع مقدس میخواندند، معلوم شد نه تنها هیچوقت فرمانده جنگ نبوده، بلکه در جبهه هم حضور نداشته و فقط درحد پشتیبانی پشت جبهه اثری ازو دیده شده. بعدها احمدینژاد هم میخواست حرف از جنگ بزند که قالیباف دمش را قیچی کرد و گفت که اگر احمدینژاد حتی یک روز در جبهه بود، تا بهحال درودیوار شهر را از خبرش پرکرده بود!
انگار وقتش رسیده که بساط جنگ را جمع کنند. آنچه از جنگ مانده، نامی از کوچههایی به اسم شهیدان است و دست و پاهای قطع شده، چشمان خالی شده و مجروحان شیمیایی که هردم به مرگ نزدیکتر میشوند. برای کسانی که در شهرها بودند هم منتظر قرعه مرگ بودن و تعقیب کردن بمبهایی که هواپیماها بهروی مردم بیدفاع میریختند، در ذهنها باقی مانده. این جنگی است که خاطرات سینماییش را هم مسعود ده نمکی در اخراجیها روایت کرده و اصرار دارد که همین لمپنها رزمندگان بودهاند که البته برای کسی که بهتازگی چماق را کنار گذاشته و رنگ جبهه را ندیده، چیز عجیبی نیست. وقتش رسیده که با یک تاخیر بیست ساله، مثل کشورهای دیگر به فراموش کردن جنگی که مثل هرجنگ دیگری جز قتل و غارت و بدبختی و نفرت برایمان نداشت، بکوشیم. وقتش رسیده به کسانی که می گفتند "این جنگ اگر برای شما آب نداشت، برای ما نان داشت" بگوییم که دیگر از این سفره نانی بیرون نمیآید. به فکر سفره های دیگری نظیر سفره نفت وانرژی هستهای باشید.