۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

تغيير رويه روزنامه همشهری طِی هفته گذشته

طِی هفته گذشته شاهد تغيير رويه روزنامه همشهری بوديم. اين نكته نشان می‌دهد كه رفتن شخص دست راست شريعتمداری در كيهان يعنی حسين انتظامی و آمدن علی اصغر محكی به‌جای او از تيرماه ۱۳۸۷، تغييری تشريفاتی نبوده و حتی در جزئيات انتشار اين روزنامه هم تاثيرگذار بوده است.
ماجرا از روز يكشنبه (۳-۹-۸۷) شروع شد كه همشهری در ستون بازار صفحه آخرش با عنوان " رقابت قرمز‌ها با سفيد‌ها در بازار گوشت " به طرز غيرمنتظره‌ای دست به مقايسه نرخ گوشت سفيد طی امسال و پارسال كرد و جدولی را چاپ كرد كه مشابه جداول اين روزهای وبلاگ‌ها بود! در اين جدول به صراحت از افزايش قيمت ۴۰تا۵۰ درصدی قيمت فرآورده‌های مرغی طی فقط يك سال سخن رفته است.
روز دوشنبه (۴-۹-۸۷) در ستون گشت‌وگذار مطلبی با عنوان "دستگيری جراح قلابی" چاپ شد كه اشاره به جعل مدرك تحصيلی فردی داشت كه به‌همين دليل محكوميت ۱۸ ماه حبس را برايش به ارمغان داشته است. اين مطلب نيز طی هفته‌های اخير بارها در وبلاگ‌ها به‌ دليل مشابهتش با كردان و به‌ويژه عدم محكوميتش در دادگاه‌های كشور آمده بود. تاخير چندروزه چاپ خبر نشان می‌داد كه همشهری درچاپ يا عدم چاپ مظلب ترديد داشته است كه خوشبختانه به چاپ مطلب منجر شد.
اما تيتر اصلی روز سه‌شنبه ( (۵-۹-۸۷) روزنامه همشهری دست كمی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب نداشت: " رئيس‌جمهوری: قطعنامه‌های شورای امنيت اعتبار ندارد " كه محترمانه‌ی همان عبارت مشهور" ورق‌پاره‌ " است كه احمدی‌نژاد بارها به آن اشاره كرده است و بهای سنگينی هم در سفرهايش به سازمان ملل پرداخته است كه سبب شده هميشه حرف‌هايش را انكار كند! اگر اين تيتر را با تيتر روزنامه اعتماد " با نفت پنج دلاری هم كشور را اداره می كنم " مقايسه كنيم كه ان‌هم نقل قولی از حرف های بی‌پايه رئيس‌جمهور است، به جسارت همشهری پی می‌بريم.
توجه كنيم كه اين سه نمونه كوچك مستقيما به دولت احمدی‌نژاد اشاره داشته و كاملا هدفمند بوده است.
اما اين تغيير نشانه چيست؟ آيا حمله صريح رقيب زخم‌خورده انتخاباتی احمدی‌نژاد شروع نشده است؟ آن‌هم درست در هفته‌ای كه ستاد انتخاباتی محمدباقرقاليباف كارش را آغاز كرد. فراموش نكنيم كه طی دوران شهرداری احمدی‌نژاد روزنامه همشهری بی‌شباهت به كيهان نبود و بلايی كه برسر روزنامه ايران طی سال‌های اخير می آيد، برسر همشهری آمده بود. اخراج بی‌سابقه مديران و به‌ويژه نويسندگان همشهری در همين دوران صورت گرفت.

۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

افشین، تو جلو نرفتی، تو فرو رفتی...کاش همان اسطوره می ماندی

چقدر گفتیم برنگرد...اینجا اسفندیارکشی رسم است، حتی به دست رستم و رستم ها. هرگز در استادیوم به تو چیز بدی نگفتند. حتی بار آخر که در زمین آزادی نتوانستی ببری، فریاد زدند: " با این همه هوادار، والله خجالت داره" و بعد هم: " مصطفوی حیا کن، پرسپولیسو رها کن " اما از تو چیزی نگفتند. آخر چشم اسفندیار بودی؛ بد گفتن از تو معنی نابود کردن تیم و بازیکنان را می داد.
هرچه بیشتر دست و پا زدی، بیشتر فرو رفتی. باتلاقی که برایت کنده بودند را چاله ای ساده پنداشتی.
عجب دامی برایت پهن کردند افشین. هرچه رقم را بالا بردی، نه نگفتند؛ آخر می دانستند که قرار است فراریت بدهند. نه! اول خرابت کننند و بعد فراریت بدهند! پس مبلغی را پیشنهاد کردند که قابل قیاس بود با مربیان متحول کننده لالیگا! حتی با دادن کار به همسرت هم موافقت کردند! حتی گذاشتند آخر هفته ها بروی دوبی! دام خیلی بزرگی بود، نه؟ هرکسی که بود، داخلش می افتاد! لااقل وقتی مثل پارسال حمید استیلی کنارت بود و بازیکنان را تحریک می کرد که در یک بازی مقابل استقلال اهواز چهار گل بخورند و در مقابل لبخند تلخ تو کک شان هم نگزد، دشمن را می شناختی. پس وقتی استیلی را رام کردی، همه دست به دست هم تیم را قهرمان کردند. امسال اما چه شد؟ چنان پیچاندندت که دشمن را اصلا ندیدی و نشناختی! هر مبلغی را که گفتی، پذیرفتند؛ چون می دانستند قرار نیست پرداختش کنند. به همین سادگی! می دانستند قرار است فراریت بدهند. سناریو خوب چیده شده بود: اگر تیم را قهرمان می کردی، می ارزید که پولت را بدهند، اماهمین طور که حالا فهمیدی، این کار در ایران محال بود. لااقل در لیگ برتر نشده بود که یک تیم دوبار پشت سرهم قهرمان بشود. با کمی سادگی می گفتی" چرا نشود؟ من دوباره قهرمانش می کنم! " بعد از چند بازی تازه فهمیدی چرا نمی شود! چرا قلعه نویی بعد از یک فصل قهرمانی فرار کرد! حتی کنار چشمت را هم ندیدی: حبیب کاشانی هم گریخت! دلال ها آمده بودند و دیگر جای او نبود.
چرا نقطه ضعفت را روکردی؟ تو گفتی " اگر بخواهند دی کارمو و مارکو را اخراج کنند، من هم می روم!" آنها هم که گرگ باران دیده بودند، گفتند آنها را اخراج کردیم. پس تو هم برو! از ضربه ای که خوردی روزها گیج بودی...تا رفتی.
رفتی، اما نه مثل آمدنت! همیشه آمدن با شادی و امید است و رفتن با نومیدی و تلخی! روز اول نوشتند راهش ندهید:" آمریکایی است؛ اصلا این پسر دایی فرح دیباست!" بعد اما درستش کردند" سید است! سید بیا اینجا!" اما نه این بودی و نه آن! همان جا باید می فهمیدی هرچه بخواهند سرت می آورند!
تو را با قلعه نویی مقایسه می کردند: هردوی شما فارسی را بد حرف می زدید: او " کل هم " را می گفت " کل یوم " و تو وقت بکاربردن اصطلاحات و ترجمه آنها به فارسی خراب می کردی. اما تو کجا و او کجا! بعد از آمدنت اولین مربی مرتب و خوش پوش فوتبال ایران شدی و همین قلعه نویی را وادار به مرتب بودن و درست صحبت کردن کردی! لااقل کاری که قلعه نویی آن شال گردن معروفش را کنار بگذارد و تا چند وقتی امام زمان و امام حسین و هیات سینه‌زنی را کنار بگذارد!...
افشین، تو رفتی و با فرهنگ جدید و انرژی مثبتی که آوردی، یاد خوبی از خودت به جا گذاشتی. اما... ای کاش همان اسطوره می ماندی!

۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

آقای احمدی‌نژاد، بررسی مدارك تحصیلی مدیران 23 سال گذشته مهم‌تر است یا پرونده‌های جنایی شما؟

اخیرا اكبر اعلمی بعد از اظهارنظر پسر خزعلی – كه به سرعت حرفش را پس گرفت - در مورد قتل دكتر سامی، اشاره‌هایی هرچند مبهم به مشكوك بودن آن قتل داشت و اظهار می‌كرد مجرم دانستن مردی كه در یك حمام عمومی خودكشی كرده بود و  ربط دادنش به قتل دكتر سامی در آن زمان، مضحك بوده است. اما پس پرده اعلمی با جسارتی كه در كمتر سیاستمداری در دوران سكوت مرگبار امروز سراغ داریم، طعنه به پرونده جنایی احمدی‌نژاد می‌زد؛ پرونده‌ای كه شاید بعد از پایان دوران ریاست‌جمهوریش باردیگر به جریان بیفتد. این پرونده به قاتل یا آمربودن احمدی‌نژاد در این قتل – كه به‌طرز فجیعی با ضربات متعدد چاقو و در مطب دكتر سامی انجام شده بود - اشاره دارد كه درمورد او هردو مجازات اعدام را به دنبال دارد. چون در مرتبه‌های نظامی كسی كه فرمان می دهد و آمر نامیده می‌شود گناهش از شخصی كه مجری قتل است كمتر نیست. بسیاری از سیاسیون قتل دكتر سامی را مبدا قتل‌هایی می‌دانند كه بعدها به " قتل‌های زنجیره‌ای " معروف شدند. این پرونده سبب شده بود احمدی‌نژاد سال‌ها باوجود ادعا و گروكشی در مورد حق و حقوق از دست رفته‌اش از عالم سیاست دور باشد و حتی برای نمایندگی مجلس هم ثبت‌نام نكند تا رد صلاحیت نشود. به این ترتیب فردی كه در زمان اشغال سفارت آمریكا نزدیك بود جزء مهره‌های اصلی باشد، به علت پرونده های جنایی خود درعمل حدود 25 سال به اجبار از سیاست دور نكه داشته شد تا چند سال بعدتر پاداشش را یك‌جا با شهردار و رییس‌جمهور شدن  بگیرد. حتی زمانی كه او قرار بود شهردار شود، اعضای شورای شهر كه همگی اصولگرا بودند، زمزمه‌هایی درمورد این پرونده‌ها به‌راه انداختند كه بحث‌شان با فرمان از " بالا " مسكوت ماند! شاید اگر همان زمان وقوع قتل، قوه قضاییه قدرت پی‌گیری ماجرا داشت و احمدی‌نژاد محاكمه می‌شد، نه قتل‌های زنجیره‌ای رخ می‌داد و نه رییس جمهوری با پرونده‌های متعدد قتل داشتیم.
اما قتل دكتر سامی، رییس حزب اسلامی جاما تنها قتل احمدی‌نژاد نیست. اگر یادتان باشد، زمانی كه او در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد، دولت اتریش اعلام كرد كه احمدی‌نژاد یك تروریست است و درترور سران كرد در این كشور دست داشته است. درست همان زمان بود كه دولت امریكا به طرز مضحكی پی نخود سیاه رفته بود و عكس شخص دیگری را در اشغال سفارت آمریكا با احمدی‌نژاد اشتباه گرفته بود. درحالی كه دولت آمریكا – به طرز مشكوكی – چشم بر جنایت‌های احمدی‌نژاد در خارج از كشور بسته بود، دولت اتریش اصرار داشت مدارك مستندی دال بر قاتل بودن احمدی‌نژاد در دادگاه های آن كشور موجود است. هرچند این دولت هم وقتی ساكت ماندن بقیه كشورها را دید سرانجام سكوت كرد و كثیف بودن سیاست را هرچه بیشتر به نمایش گذاشت، اما توجه مردم به این وجه از فعالیت‌های احمدی‌نژاد جلب شد. نكته آخر آن‌كه گویا از همان ابتدای انقلاب هم خودی و غیرخودی حتی در ترورها مطرح بوده است: چند جوان نادانی كه تحت عنوان گروه فرقان مرتضی مطهری را ترور كردند جرم‌شان آیا از احمدی‌نژادی كه دكتر سامی را ترور كرده بود، بیشتر بود؟


۱۳۸۷ آبان ۱۶, پنجشنبه

بعد از شهروند امروز، مجله ارژنگ هم توقیف شد

درحالی كه از امروز صبح شایعه توقیف مجله ارژنگ در كنار مجله شهروند امروز در سايت‌هايی نظير هفتان، فارسي‌بوك و تابناك به گوش می‌خورد، سرانجام خبر توقیف مجله ارژنگ توسط صاحب‌امتیاز و سردبیر آن، احمد طالبی‌نژاد و مجيد اسلامی تایید شد. ارژنگ كه جای مجله توقیف‌شده هفت را گرفته بود و برای مشتركان هفت ارسال شد، بیش از یك شماره دوام نیاورد. برخی از دست‌اندركاران مطبوعات، سرمقاله‌های شماره اول ارژنگ را كه در آن‌ها به ادامه مجله هفت در ارژنگ اشاره شده بود و نوعی دهان كجی به هیات نظارت بر مطبوعات محسوب می‌شد را دلیل عكس‌العمل سریع این هیات در توقیف ارژنگ می‌دانند. برخی دیگر هم معتقدند این بار هم دشمنان دوست‌نما، گرا را به كیهان و هیات نظارت داده اند! در سايت مجله به نام هفت ونيم كه وبلاگ مجيد اسلاميست، هنوز حرفی از توقيف نيست. اما به طرز معناداری يك روی جلد سفيد با عنوان شماره (2) آمده است. ارژنگ نام فرزند كوچك احمد طالبی‌نژاد است كه مديرمسئول ارژنگ بود.

۱۳۸۷ آبان ۱۵, چهارشنبه

رکورد عجیب اوباما و آشتی مردم آمریکا

با شمارش آرای الکترال تاکنون اوباما 349 به 147 از مک‌کین پیش است. یعنی اوباما 2.4 برابر مک‌کین رای آورده که لااقل تا آنجا که ذهن یاری می‌کند در بیست سال اخیر بی سابقه بوده! به عبارت دیگر رای اوباما 240٪ مک‌کین است! رای مردم آمریکا به اوباما یک رای معمولی نیست. یادمان باشد که در دوره قبل وقتی آنها به بوش رای دادند، مورد انتقاد شدید روشنفکران دنیا قرار گرفتند. همان زمان ما به احمدی‌نژاد رای دادیم، ایتالیایی‌ها به برلوسکونی، آلمانی‌ها به مرکل و فرانسوی‌ها به سارکوزی. و این‌ها یعنی فاجعه و عقب‌ماندن مردم از نخبگان، شیوع عامه‌پسندی و ...حال انتخاب اوباما یعنی آشتی با آگاهی و اعلام پشیمانی از عملکرد قبلی. آیا اوباما راه را برای آگاهی‌ مجدد مردم دنیا در انتخابات باز می‌کند؟ و سوال اصلی: روز 22 خرداد آیا احمدی‌نژاد بازهم رای خواهد آورد؟ مطمئن باشید آن وقت مردم و روشنفنکران جهان از ما انتظار کار بزرگی را دارند. امیدوارم از عهده‌اش بربیاییم!
وگرنه به دور باطلی می‌افتیم که ایتالیایی‌ها افتاده‌اند: انتخاب مجدد برلوسکونی طی ماه‌های اخیرو...!
Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats