تلويزيون بی بی سی چند روزیست كه شروع بهكار كرده. اما در همین زمان اندك هم شاید بتوان از زوایایی كارش را بررسی كرد. اولین نكتهای كه به چشم میآید، تفاوت لحن و نگاه بی بی سی با صدای آمریكاست. هرچه صدای آمریكا عصاقورتداده و رسمیست، بی بی سی سعی میكند دوستانه و صمیمی جلوه كند. اگر صدای آمریكا در استودیو برنامه پخش می كند و مهمانان را به همین قالب درمیآورد، بی بی سی درست برعكس به فضای باز میرود و از استودیو گریزان است. میانگین سنی مجریان صدای آمریكا هم با مجریان بی بی سی قابل قیاس نیست و در یك كلام بی بی سی در دست جوانهاست. اگر در صدای آمریكا مجریان و مهمانان روبه دوربین مینشینند و خلاقیتی دركار فیلمبردار نیست، در بی بی سی دوربین مدام می چرخد، كج میشود، مجری را وادار به حركت میكند و خلاصه دوست دارد تحرك را به بیننده تلویزیونی خود منتقل كند. در یك كلام میتوان گفت كار بی بی سی هنری تر و خلاقانهتر است، در حالیكه صدای آمریكا با مجریان درجه یك پرسابقهاش می خواهد كلاسیك بماند. نمیخواهم مقایسه كنم، اما ما هم انتظار نداریم فرناز قاضیزاده كه خبرنگار روزنامههای اصلاحطلب از جمله حيات نو بوده، كارش را درحد غولی مثل ستاره درخشش ارائه كند. اما سوال اینجاست كه شما كدام را ترجیح میدهید؟ فكر میكنم فرناز را! همانطور كه بهنود را به نوریزاده به عنوان تحلیلگر ترجیح میدهیم. امیدوارم همین نكته سبب شود صدای آمریكا تكانی به خودش بدهد و از حالت خشك فعلی بیرون بیاید. برای توصیف این خشكبودن كافیست نگاهی به برنامه شباهنگ بیندازیم كه قرار است یك برنامه جوانانه و شاد و سبك باشد، اما درعمل – حتی با اجرای مجری موفق سابقش لونا شاد - بسیار خواب آور و كسل كننده است. در همین زمینه یادمان باشد كه مجریان بی بی سی افرادی هستند كه چند سالی بیش از مهاجرتشان نمیگذرد، درحالی كه اكثر مجریان صدای آمریكا قبل از انقلاب مهاجرت كردهاند یا اصلا در آمریكا بهدنیا آمدهاند. همین مساله سبب شده آدمهای بی بی سی اخبار بهروزتری از ایران بدهند، گرمتر حرف بزنند و شیرینی فارسی هنوز در لحنشان باشد. از هماكنون پیداست كه اخبار ورزشی صدای آمریكا، مثلا در شناخت فضای حاكم بر استقلال و پرسپولیس و تماشاگران آنها، هرگز به گرد پای بی بی سی نخواهد رسید. ضمن اینكه فوتبال جزیره برای ایرانیها از هر ورزشی در آمریكا مهمتر است.
اصولا انگلیسیها نسبت به آمریكایی ها شناخت بهتری از ایران و ایرانی دارند. اخبارشان و تحلیلشان همیشه به ما نزدیكتر بوده. یادم هست در بحران خیابانی 18 تیر وقتی آمریكاییها می خواستند از دانشجویان حمایت كنند، چنان ناشیانه طرفداریش را اعلام كرد كه به نفع جناح راست تمام شد و به ضرر دانشجویان؛ درحالیكه انگلیس هرگز از این اشتباهها نمیكند.
نكته آخر اینكه جمهوری اسلامی از بی بی سی خیلی بیشتر از صدای آمریكا میترسد. دلیلش هم نقشیست كه بی بی سی در سرنگونی رژیم سابق و چند انقلاب و حركت انقلابی دیگر در دنیا داشته. باور كنید دید جمهوری اسلامی به همین اندازه احمقانه است. مگر یادتان نیست سر شاه چه آوردند؟ به هیچ كشوری اجازه ندادند او را كه بسیار بیمار، بپذیرد. فكر میكنید علتش چه بود؟ خیلی ساده، آنها میترسیدند 28 مرداد 1332 تكرار شود، حتی با آدم دم مرگی مثل شاه!
تنها نكتهای كه می تواند برای بی بی سی نگرانكننده باشد، تعداد جمعیت بیشتر حاضر در آمریكاست كه طبعا در میانشان آدمهای سیاسی هم بیشتر است. ديگر اينكه بی بی سی بهعنوان يك شبكه خبری اگر به خبر اهميتی بيش از ديگر بخشها بدهد، از آنطرف بام افتاده است.