۱۳۸۷ بهمن ۳, پنجشنبه

سه بار تعجب برای دولت احمدی نژاد كافی نيست؟

یادش به‌خیر احمدرضا بهارلو مجری سابق صدای آمریکا یک‌بار گفت: که با این سن و سال فکر نمی‌کرده دیگر چیز جدیدی ببیند و از تعجب دهانش باز بماند؛ اما وقتی چشمش به پلیس‌های زنی افتاده که در ماه مارس میدان هقت تیر زنانی را که برای آزادی و رفاه زنان دیگر تجمع کرده بودند کتک می‌زدند، باز هم تعجب کرده! حالا حکایت ماست (یاد عمران صلاحی گرامی!)و عجایب و غرایب دولت نهم که نمونه ندارد! سه بار تعجب کردن البته در دولت نهم زیاد نیست، اما هنوز چندماهی برای متعجب شدن وقت هست!
اما بار اولی که متعجب شدم، زمانی بود که سردار رادان اعلام کرد خانم‌ها حق ندارند بوت یا چکمه به پا کنند و چند روز بعدتر آیین‌نامه شرعیش را هم پیدا کرد و اسمش را گذاشت: تبرج یا خودنمایی برای جلب توجه دیگران. کسی هم نبود به او بگوید که اصلا زندگی بدون تلاش برای جلب توجه مگر معنایی دارد و مگر خودش وقتی به صداوسیما می‌آید هدفی غير از جلب توجه دارد؟!
بار دوم به زمانی برمی‌گردد که باز هم سردار رادان اعلام کرد خانم‌های بدحجاب توسط نیروهای پلیس راهنمایی و رانندگی جریمه می‌شوند. یعنی به جای مثلا جریمه پارک ممنوع یا نبستن کمربند ایمنی، برایشان می‌نویسند جریمه بدحجابی!
اما بار سوم همین چند روز پیش رخ داد. زمانی که خبر
احضار کاردار سفارت کانادا و علتش را شنیدم، از خنده روده‌بر شدم! علت این احضار این بود: "رای منفی کانادا به قطعنامه حکومیت رژیم صهیونیستی در نشست ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد به مفهوم نادیده انگاشتن فجایع انسانی غزه از جمله جنایات اسرائیل در کشتار کودکان و زنان بی گناه فلسطینی، چشم پوشی و زیرپا گذاشته شدن بدیهی ترین اصول و موازین حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه از جمله حق دسترسی به آب، غذا ، دارو و بهداشت بوده و سبب تداوم جنایت های رژیم صهیونیستی می گردد." خدا می داند كانادايی‌ها با اين احضار چقدر به ريش سياست‌مداران ايراني خنديده‌اند. اين حركت مثل اين است كه در فرانسه دانشجويان سركوب شوند و در سازمان ملل آلمان به قطعنامه عليه دولت فرانسه رای منفي بدهد. بعد هم ايران سفير آلمان را براي اين حركت غيرانسانی آلمان فرا بخواند. به‌راستی ايران واقعا چه حقي دارد و آيا مردم غزه اين حق را به ايران داده‌اند كه برايشان به كانادا توهين كند؟ آدم ياد مصر – يكي از اولين كشورهايى كه اوباما شب بعد از تحليف با آن گفت‌گو كرد - می افتد كه در جواب آتش زدن پرچمش در تهران گفته بود: " ما دو بار با اسرائيل رودررو جنگيده‌ايم. شما می‌توانيد يك بار بجنگيد؟! " احضار کاردار سفارت کانادا به دلیل رای ندادن به یک قطعنامه سازمان ملل را در عرف دیپلماتیک می‌گویند دخالت در امور یک کشور دیگر. گرچه بعید است احمدی‌نژاد و متکی از این جمله سر دربیاورند!
شايد اكنون اگر از احمد بهارلو در اين مورد مى‌پرسيدند چيزهايى براى تعجب مى‌يافت؛ مثل وقتى كه رييس جمهور يك كشور را به دليل تپق زدن در يك جمله وادار به اداى سوگند مجدد مى‌كنند.

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

تفاوت‌های بی بی سی با صدای آمریكا

تلويزيون بی‌ بی سی چند روزی‌ست كه شروع به‌كار كرده. اما در همین زمان اندك هم شاید بتوان از زوایایی كارش را بررسی كرد. اولین نكته‌ای كه به چشم می‌آید، تفاوت لحن و نگاه بی بی سی با صدای آمریكاست. هرچه صدای آمریكا عصاقورت‌داده و رسمی‌ست، بی بی سی سعی می‌كند دوستانه و صمیمی جلوه كند. اگر صدای آمریكا در استودیو برنامه پخش می كند و مهمانان را به همین قالب درمی‌آورد، بی بی سی درست برعكس به فضای باز می‌رود و از استودیو گریزان است. میانگین سنی مجریان صدای آمریكا هم با مجریان بی بی سی قابل قیاس نیست و در یك كلام بی بی سی در دست جوان‌هاست. اگر در صدای آمریكا مجریان و مهمانان روبه دوربین می‌نشینند و خلاقیتی دركار فیلمبردار نیست، در بی بی سی دوربین مدام می چرخد، كج می‌شود، مجری را وادار به حركت می‌كند و خلاصه دوست دارد تحرك را به بیننده تلویزیونی خود منتقل كند. در یك كلام می‌توان گفت كار بی بی‌ سی هنری تر و خلاقانه‌تر است، در حالی‌كه صدای آمریكا با مجریان درجه یك پرسابقه‌اش می خواهد كلاسیك بماند. نمی‌خواهم مقایسه كنم، اما ما هم انتظار نداریم فرناز قاضی‌زاده كه خبرنگار روزنامه‌های اصلاح‌طلب از جمله حيات نو بوده، كارش را درحد غولی مثل ستاره درخشش ارائه كند. اما سوال اینجاست كه شما كدام را ترجیح می‌دهید؟ فكر می‌كنم فرناز را! همان‌طور كه بهنود را به نوری‌زاده به عنوان تحلیل‌گر ترجیح می‌دهیم. امیدوارم همین نكته سبب شود صدای آمریكا تكانی به خودش بدهد و از حالت خشك فعلی بیرون بیاید. برای توصیف این خشك‌بودن كافی‌ست نگاهی به برنامه شباهنگ بیندازیم كه قرار است یك برنامه جوانانه و شاد و سبك باشد، اما درعمل – حتی با اجرای مجری موفق سابقش لونا شاد - بسیار خواب آور و كسل كننده است. در همین زمینه یادمان باشد كه مجریان بی بی سی افرادی هستند كه چند سالی بیش از مهاجرت‌شان نمی‌گذرد، درحالی كه اكثر مجریان صدای آمریكا قبل از انقلاب مهاجرت كرده‌اند یا اصلا در آمریكا به‌دنیا آمده‌اند. همین مساله سبب شده آدم‌های بی بی سی اخبار به‌روزتری از ایران بدهند، گرم‌تر حرف بزنند و شیرینی فارسی هنوز در لحن‌شان باشد. از هم‌اكنون پیداست كه اخبار ورزشی صدای آمریكا، مثلا در شناخت فضای حاكم بر استقلال و پرسپولیس و تماشاگران ‌آن‌ها، هرگز به گرد پای بی بی سی نخواهد رسید. ضمن این‌كه فوتبال جزیره برای ایرانی‌ها از هر ورزشی در آمریكا مهم‌تر است.

اصولا انگلیسی‌ها نسبت به آمریكایی ها شناخت بهتری از ایران و ایرانی دارند. اخبارشان و تحلیل‌شان همیشه به ما نزدیك‌تر بوده. یادم هست در بحران خیابانی 18 تیر وقتی آمریكایی‌ها می خواستند از دانشجویان حمایت كنند، چنان ناشیانه طرفداریش را اعلام كرد كه به نفع جناح راست تمام شد و به ضرر دانشجویان؛ درحالی‌كه انگلیس هرگز از این اشتباه‌ها نمی‌كند.

نكته آخر این‌كه جمهوری اسلامی از بی بی سی خیلی بیشتر از صدای آمریكا می‌ترسد. دلیلش هم نقشی‌ست كه بی بی سی در سرنگونی رژیم سابق و چند انقلاب و حركت انقلابی دیگر در دنیا داشته. باور كنید دید جمهوری اسلامی به همین اندازه احمقانه است. مگر یادتان نیست سر شاه چه آوردند؟ به هیچ كشوری اجازه ندادند او را كه بسیار بیمار، بپذیرد. فكر می‌كنید علتش چه بود؟ خیلی ساده، آن‌ها می‌ترسیدند 28 مرداد 1332 تكرار شود، حتی با آدم دم مرگی مثل شاه!

تنها نكته‌ای كه می تواند برای بی بی سی نگران‌كننده باشد، تعداد جمعیت بیشتر حاضر در آمریكاست كه طبعا در میان‌شان آدم‌های سیاسی هم بیشتر است. ديگر اين‌كه بی بی سی به‌عنوان يك شبكه خبری اگر به خبر اهميتی بيش از ديگر بخش‌ها بدهد، از آن‌طرف بام افتاده است.

۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه

فصل پنجم سریال Lost از 21 ژانویه شروع می‌شود: یک روز بعد از شروع ریاست جمهوری اوباما!

فقط دو هفته دیگر مانده! فصل پنجم سریال Lost از چهارشنبه 21ژانویه شروع می‌شود. درست است که سریال 24 و کاندیدای سیاهپوست ریاست‌جمهوری آن،دیوید پالمر، بیشتر شبیه قصه اوباماست، اما این بار دست تقدیر براین است که فصل پنجم سریال Lost از 21 ژانویه یعنی یک روز بعد از ریاست جمهوری اوباما آغاز شود. شاید هم نزدیکی مضمون پنهان سریال با جامعه امروز آمریکا، پیاپی بودن این روزها را توجیه کند. باید دید آیا مثل فصل‌های قبل، این سریال یک روز پس از پخش از شبکه آمریکایی Abc از روز پنج‌شنبه قابل دانلود خواهد بود و از روز جمعه می‌شود با زیرنویس فارسی گیرش آورد یا امسال داستان متفاوت است؟! آیا امسال هم دانلود یک گیگابایتی با کیفیت HD امکان‌پذیر خواهد بود؟ گفته‌ می‌شود با پخش دو فصل پنجم و ششم، این سریال در سال 2010 به‌پایان می‌رسد.
اما بحث در مورد جذابیت‌های ‌Lost بسیار است: آیا جذابیت بازیگرانش سبب جلب بینندگان شده است یا قصه پرکششی دارد؟ آیا قصه سریال همان داستان رابینسون کروزوئه (دانیل دفو) است که در جزیره‌ای دورافتاده تنها ماند و زندگی جدیدی برای خودش ساخت؟ یا شاید قصه علمی مثلث برموداست که در دهه 1970 از جذاب‌ترین سوژه‌های علمی-تخیلی بود. خصوصا که دارمای ‌ Lost بی‌شباهت به املای برمودا نیست. برمودا جزیره‌ای بود که گفته می‌شد به دلیل امواج مغناطیسی سبب سقوط هواپیماها و ناپدید شدن‌شان می‌شد!
اما اقبال Lost بین خانواده‌های ایرانی‌ها چگونه توجیه‌پذیر است؟ چه شده است که خانواده‌های ایرانی به‌جای سریال‌های ایرانی صداوسیما ترجیح‌داده‌اند برای اولین بار پس از انقلاب به تماشای یک سریال جذاب خارجی از طریق پخش‌کننده های DvD بنشینند؟ بی‌شک مضمون عرفانی سریال در این میان نقشی اساسی دارد. معماهایی مثل آن دود سیاه مرگبار که هرگز حل نمی‌شوند و یا شخصیت‌ مردگانی مثل جاکوب یا پدر جک و جان تنها با نگاه عرفانی قابل توجیهند؛ نگاهی که البته با عقاید جامعه خرافاتی آمریکا هم پهلو می‌زند! اما جزیره می‌تواند زندگی پس از مرگ هم باشد: جایی که همه دردها مداوا می‌شود و آدم‌های بد هم می‌توانند فارغ از گذشته‌شان دور از پلیس، کارهای ناپسند خود را جبران کنند.
Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats