۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

آقای مرتضوی چرا احمدی نژاد را دستگیر نمی کنید؟

مگر در کنفرانس برلین وقتی زنی رقصید و کسانی شعار دادند، صداوسیمای لاریجانی درکمال پستی و بی شرمی سخنرانان را همدست آنها قلمداد نکرد و به جرم تلاش برای براندازی نظام به زندان نینداخت؟ پس حالا که چند جوان با موهای رنگی اجلاس ژنو را به هم زدند، چرا دادستان کل چیزی نمی گوید؟ لکه ننگ قوه قضائیه دربه زندان انداختن شرکت کنندگان در کنفرانس برلین چگونه پاک خواهد شد؟ واقعا جرم کسانی که برای دفاع از جمهوری اسلامی به برلین رفته بودند و لاریجانی با طرح پیچیده فیلمبرداری از برهم زنندگان کنفرانس و پخش چندباره رقص زنی نیمه برهنه در تلویزیون جمهوری اسلامی آن ها را برنداز جلوه داد، چه بود؟ البته قاضی مرتضوی این روزها سرگرم راه اندازی اجلاس دادستان ها درتهران است و برای این گونه جرم ها وقتی ندارد. حداکثر زمانش را برای به زندان انداختن و هشت سال زندان بریدن دختر بی پناهی صرف می کند که بزرگترین جرمش سپری شدن تاریخ اعتبار مجوز خبرنگاریش در ایران است!

چرا کردان به هیات دولت بازگشت؟

می گویند اگر می خواهید تعداد سارقین و متقلبین یک کشور را بدانید، به سراغ آن ها نروید؛ بلکه به عملکرد قوه قضائیه آن کشور بنگرید. حالا حکایت ماست و عوضعلی کردان! چگونه است که یک متقلب که سال ها با مدرک تقلبی حقوق گرفته ، تدریس کرده و به پست های بالا هم رسیده، پس از اعتراف به جرمش و اعلام "حقه بازی فروشنده مدرک در خیابان!" ، بدون هیچ گونه مجازاتی برای خودش آزاد می گردد؟ با این وضعیت باید هم او پس از مدتی به سمت مشاور رئیس جمهور برسد. چرا که نه؟ مگررئیس جمهور مدرکش را چطور گرفته؟ مگر او بدون کنکور وارد دانشگاه نشده؟
موارد مشابه در کشوری دیگر برای شخصی مثل کردان که اعتراف به جرمش کرده، چند سالی زندان برایش به همراه داشت. اما قوه قضائیه که ضعیف تر از همیشه با تخلفات دولت نهم برخورد کرده (نمونه آخرش کوتاه آمدن درمقابل دوشغله‌های ورزشی بعد از کلی سروصدا و جنجال) نمونه آخرش کوتاه آمدن درمقابل دوشغله‌های ورزشی بعد از کلی سروصدا و جنجال) حتی از بازپس گرفتن اضافه حقوق کردان با مدرک تقلبیش هم نمی گوید، چه رسد به محاکمه این متقلب بزرگ!
پس از مشاورت کردان برای احمدی نژاد تعجب نکنیم. هرچند که مدت هاست دیگر تعجب کردن از یادمان رفته!

۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه

آقای احمدی‌نژاد حالا با چاوز درآغوش آمريكا چه می كنيد؟

از همان ابتدای سفرهای چاوز به ايران، برخی از كارشناسان امور سياسی نسبت به نوعی از روابط خارجی كه براساس شعارهای تبليغاتی بنا شده‌اند، به دولت احمدی‌نژاد هشدار داده بودند. در روابط سياسی، همه كشورها در درجه اول منافع ملی را سرلوحه كار خود قرار می‌دهند و نه شعارهای تبليغاتی. از طرفی قبلا اين ايراد به روابط ايران با ونزوئلا مطرح می‌شد كه اين روابط به جای ارتباط نهادينه شده دوكشور، بر دو شخص استوارند كه اتفاقا هردو از جانب جناح‌ها و قوای داخلی، وجهه بين‌المللی و نيز پايگاه مردمی به‌شدت زير سوال هستند؛ به‌نحوی كه تبليغات گسترده دوكشور درباره حمايت مردمی در اجتماع‌های مردمی دوكشور تاكنون كسی را در اين مورد فريب نداده است! پس از آن جا كه با تغيير دولت در يكی از دوكشور احتمال گسست اين رابطه وجود داشت، نبايد زياد جلو می رفتيم بيهوده هزينه می‌كرديم. ايجاد خط هوايی كاملا تشريفاتی با صندلی‌های خالی هواپيماهايش، راه‌اندازی خط خودرور سمند در كاراكاس با سرمايه‌گذاری ايران، تقبل هزينه‌های كلان برای ايجاد بانك مشترك بين دوكشور و... تنها بخشی از پروژه‌های مشترك دوكشور – كه البته درواقع هزينه‌هايشان را ايران به‌طور يك‌جانبه تقبل كرده - بوده‌اند كه صرفا به‌خاطر دشمنی ظاهری هوگو چاوز با دولت بوش به ونزوئلا اهدا شد! خوب، حالا كه حتی قبل از تغيير دولت دو كشور اتفاق تازه‌ای رخ داده و هوگو چاوز در آغوش اوباما قرارگرفته، تكليف ايران چه می شود؟ تكليف سرمايه های دولتی كه معلوم است: احمدی نژاد اين سرمايه‌ها را هم می گذارد كنار همان دويست ميليارد دلار گم‌شده از حساب ذخيره ارزی! اما سرمايه گذاران بخش خصوصی كه به اميد پشتيبانی دولت به ونزوئلا رفته‌اند، حال با چه اميدی بايد درآرزوی برگشت سرمايه‌شان باشند؟ از زيان‌های مالی كه بگذريم، ازين پس صداوسيما چه خواهد كرد؟ مجريان 20.30 كه بادی در غبغب می‌انداختند و چاوز را سمبل عدالت و مردمی بودن می‌خواندند، حالا چه خواهند گفت؟ البته فراموش نكنيم برای رئيس‌جمهوری كه پرونده‌های متعدد بين‌المللی دارد و از ترس دستگير شدن تاكنون پا به اروپا نگذاشته، پذيرفته‌شدن درچند كشور آمريكای لاتين بهشت محسوب می‌شوند و بايد هم برای دعوت‌های تبليغاتی بعدی پول خرج‌شان كرد!

هوگو چاوز به عنوان يك فرد پرمدعا و نادان در عرصه دنيای سياست مشهور است كه با توهم توطئه مخالفانش را آمريكايی خوانده بود و نگارنده قبلا به‌طور مفصل به شباهت های او با احمدی نژاد پرداخته است. با اين‌همه چاوز نشان داد كه احمدی‌نژاد خيلی سرتر است و می‌داند منافع ملی بر شعارهای تبليغاتی ارجح است. اگر ما لازم است برای رابطه با آمريكا جام زهر بنئشيم، چاوز به‌سادگی با نوشيدن يك گيلاس دركنار اوباما مشكلاتش را حل كرد و دشمنی ها را كنار گذاشت. حالا ماييم و جيب‌های خالی و بينی آويزان!

۱۳۸۸ فروردین ۲۸, جمعه

آقایان لطفا به اسم انتقال، بازیكن خراب نكنید!

در خبرها آمده بود كه لیست خرید پرسپولیس لو رفته و و البته اسم‌هایی هم در این بین ذكر شده است كه عجیب و تاسف‌آورند. بازیكنانی مثل محمدرضا خلعت‌بری، اشپیتم آرفی، مهدی رحمتی و حتی مجتبی جباری چرا باید در لیست خرید پرسپولیس باشند؟ كاری ندارم به این‌كه دلال‌ها باز هم دست به كار شده‌اند و این‌كه این پدیده آدم بزرگی مثل قطبی را به بازی گرفت و سر بازیكنی مثل دی‌ كارمو زمین زد، بلكه حرف از چیز دیگری است كه مدتهاست در باشگاه‌های بزرگ رخ می‌دهد و البته كسی هم ككش نمی‌گزد: پدیده بازیكن خراب‌كنی! درحالی الان صحبت از خرید مهدی رحمتی است كه همین دوسال قبل دیدیم حسن رودباریان به‌عنوان دروازه‌بان اول تیم ملی چگونه لطمه خورد و عملا از فوتبال كشور حذف شد. یا حالا كه قرار است محمدرضا خلعت‌بری به پرسپولیس بیاید یاد حسین بادامكی به‌عنوان ستاره تیم ابومسلم می‌افتیم كه به زحمت چند دقیقه بازی به او در پرسپولیس می‌رسد. همان‌طور كه ستاره صباباتری، علیرضا عباسفرد در تیم استقلال به یك نیمكت‌نشین محض بدل شده یا ابراهیم تقی‌پور که بهترین بازیکن پگاه بود و حالا روی نیمکت استقلال هم دیده نمی‌شود. جالب است كه تیم‌های بزرگ حتی چشم از تك‌ستاره‌های تیم‌های ته جدول هم برنمی‌دارند. واقعا اشپیتم آرفی به‌عنوان گلزن اول پيام خرسان، اگر در پرسپولیس بود، اسمش درمیان هجده نفر بازیكن هرمسابقه پرسپولیس به‌چشم می‌خورد؟ دلال‌ها البته این‌قدر هوشمند هستند كه سراغ تك‌ستاره‌ها بروند، اما چرا خود بازیكنان قبول می‌كند سند نابودی حرفه‌ای خود را با پذیرش قراردادها امضا كنند؟ قبل از انقلاب راه‌آهن به باشگاه بازیكن سازی معروف بود كه بازیكنانش را تیم‌های بزرگ به‌خدمت می گیرند كه امیر قلعه‌نویی و فرشاد پیوس یكی از ده‌ها بازیكن این باشگاه بودند. اما لااقل درآن زمان این نیروها در تیم های بزرگ به خدمت گرفته می شدند و مثل الان به اضمحلال نمی‌رفتند. قول می‌دهم سرنوشت مجتبی جباری هم – با وجود مشكلات عديده‌اش با باشگاه استقلال - درصورت آمدن به پرسپوليس از بقيه نيمكت‌نشين‌ها بهتر نباشد.

اما برای ذكر نمونه دلال‌بازی در سطح باشگاه‌های ایران، فقط به ذكر یك مورد مشهور بسنده می‌كنم. اواسط فصل جاری ليگ‌برتر، رضا رجبی بازیكن پیش‌كسوتان استقلال به‌عنوان استعدادیاب تیم‌های فوتبال و دراصل به‌عنوان همكار یك دلال به برزیل می رود و بیش از یك ماه در آن‌جا می ماند. رجبی كه زبان بلد نبوده، همان بازیكنانی را به استقلال و پرسپولیس معرفی می‌كند كه دلال از پیش تعیین كرده بوده و بعد هم ادعا می كند بعد از دوماه جست‌وجو بهترین گلزنان لیگ برتر برزیل را یافته است! قطبی كه در دام افتاده، دی‌كارمو را می پذیرد و چون قدرت مبارزه با دلال‌ها را به دلایل نامعلومی درخود نمی بیند، سرنوشت خودش را در یك خطای استراتژیك با سرنوشت دی كارمو پیوند می‌زند. دی كارمو كه به‌هیچ‌وجه درحد یك بازیكن لیگ برتری پرسپولیس نیست، توسط هیات مدیره پرسپولیس درحاشیه قرار می گیرد و بعد فردوسی‌پور پرونده این بازیكن دسته سومی برزیل را رو می‌كند. رجبی كه كم آورده، ناپدید می‌شود و البته این استقلال است كه با پس زدن خرید قلابی فوروارد برزیلی برنده از میدان بیرون می‌آید!

۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

اشتباه "تاریخ"ی میرحسین موسوی

تاریخ البته چیز مفیدی ‌است و دانستن و ذکر کردن موارد تاریخی از نکاتی‌ست که نامزدهای ریاست جمهوری از آن در سخنان‌شان بی‌بهره نیستند. اما دراین میان آن‌ها باید مراقب اشتباهات تاریخی خود هم باشند. به‌ویژه که خودمان قرار باشد به عنوان فرد اصلح اصلاح‌طلبان به یکی از آن‌ها رای بدهیم! میرحسین موسوی در مصاحبه مطبوعاتی دانشگاه تربیت مدرس ایلام مرتکب یکی از این اشتباهات "تاریخی" شد، به این معنی که در ذکر یک نکته تاریخی اشتباه کرد. او در پاسخ به دانشجویی که پرسیده بود او طی بیست سال اخیر کجا بوده و چرا سکوت کرده بوده، گفت: " وقتی می‌گویید بیست سال سکوت کرده‌ام یاد کتاب "بیست قرن سکوت" نوشته عبدالحسین زرین‌کوب می‌افتم. " اشتباه او در ذکر این نکته از یک کتاب تاریخی این بود که زرین‌کوب اصلا کتابی به این اسم ندارد! کتاب مرحوم عبدالحسین زرین‌کوب که اواخر عمرش در برنامه روزنامه کیهانی "هویت" مورد تهمت قرار گرفت و متاسفانه پس ازآن زجرکش شد، "دوقرن سکوت" نام دارد و نه "بیست قرن سکوت"! اما اشتباه موسوی فقط ذکرغلط اعداد نبود. او به کتابی اشاره کرد که سال‌ها انتشارش ممنوع بوده و از اوایل انقلاب از کتابخانه‌ها جمع شده تا کسی از سکوت عجیب مورخین درمورد جنایات اعراب در دوقرن بعد از ظهور اسلام نپرسد!
با این‌حال باید گفت اشتباه در ذکر مطلبی در تاریخ البته اشکالی ندارد و با کمی دقت قابل حل است. مهم این است که اشتباهات تاریخی دولت نهم را او تکرار نکند که بدجوری در تاریخ ثبت شده‌اند.

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

آیا رئیس‌جمهور می تواند گشت ارشاد را تعطیل كند؟

این روزها بعد از صحبت‌های میرحسین موسوی درمورد تعطیل كردن گشت ارشاد و تكرار آن توسط مهدی كروبی – كه قاعدتا نمی‌توانست چنین شعار تبلیغاتی جالبی بگذرد! – می‌شنویم كه نیروی انتظامی كه ادعا كرده كه رئیس‌جمهور نمی‌تواند گشت ارشاد را تعطیل كند و بعضی سایت‌ها این جمله را با عبارت در اختیار رئیس‌جمهور نیست یا "قانونا نمی‌تواند" همراه كرده‌اند. اما واقعیت ماجرا چیست؟
طبق قانون فرماندهی نیروی انتظامی را مثل دیگر ارگان‌های نظامی كشور، رهبری به‌عهده دارد. اما می‌تواند اختیاراتش در این مورد را به دیگران تفویض اختیار كند. این كار را تا دولت خاتمی رهبری درمورد ارتش و نیروی انتظامی انجام داده بود و ریاست نیروی انتظامی به وزیركشور تفویض اختیار شده بود. اما با كار عبدالله نوری در وزارت كشور، او هرگز برای دریافت مسئولیت نیروی انتظامی درخواست تفویض اختیار به خود را نكرد. شاید هم گمان می‌برد این درخواست با پاسخ منفی مواجه شود. اما این كار دلیل دیگری هم داشت كه وقتی نیروی انتظامی به موسوی لاری واگذار شد و ماجرای كوی دانشگاه پیش آمد، معلوم شد. درواقع نوری نمی‌خواست نیرویی را به او واگذار كرده باشند كه تحت فرمانش نباشد و مثل ماجرای كوی دانشگاه هرچه بخواهد در سركوب دانشجویان انجام بدهد اما چنین وانمود كند كه مقصر دولت خاتمی بوده است كه جوان‌ها را به دم تیغ سپرده و رها كرده است!
پس نیروی انتظامی - كه سال هاست در اختیار جناح راست است - می‌تواند در اختیار دولت باشد و درعمل هم تابع آن باشد، به‌شرطی كه بزرگان چنین طلب كنند. چنان‌كه در دولت احمدی‌نژاد نیروی انتظامی دستورات او را اجرا می‌كند و یك بار وقتی او خواست از خلاء اطلاعاتی مردم استفاده كند و خود را جدا از گشت‌های آزاردهنده نیروی انتظامی بخواند، فرماندهان این نیرو اعلام كردند كه دستورات خود را از احمدی‌نژاد دریافت كرده‌اند و نمی‌دانند چرا او خود را به نا‌آگاهی می‌زند! اما اگر نیروی انتظامی‌ نخواهد چنین كند و به‌طور رسمی یا عملا دراختیار دولت بعدی نباشد – كه در صورت پیروزی اصلاح طلبان این امر بعید نمی‌نماید - مسلم است كه تعطیلی گشت ارشاد به رویایی شبیه خواهد بود كه هرگز به‌وقوع نخواهد پیوست.

۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

لطفا اینقدر مردم را به خاطر فروش اخراجی‌ها۲ تحقیر نکنید

یادم هست چهار سال پیش که احمدی‌نژاد در انتخابات پیروز شد، ابراهیم نبوی مطلب تند و تحقیرآمیزی به‌دلیل انتخاب احمدی‌نژاد درباره مردم نوشت که البته بلافاصله از نوشتنش پشیمان شد و عذرخواهی کرد. حالا شده حکایت اخراجی‌ها۲ و سرزنش و تحقیر مردم به‌خاطر به سینما رفتن و بالا بردن فروش این فیلم. چه‌زمان نوبت عذرخواهی کسانی که مردم را حالا تحقیر می‌کنند می‌رسد، نمی‌دانم. متاسفانه نویسندگان معترض نمی‌دانند که درصد کمی از تماشاگران فیلم اسم کارگردانش را می‌دانند و درصد کمتری از همین تماشاگران از سابقه مسعود ده‌نمکی باخبرند. همه را مثل خودتان فرض نکنید. این اشتباهی بود که نبوی هم در نوشته‌اش کرده بود. در زمان انتخابات هم درصد بسیار کمی احمدی‌نژاد را می‌شناختند و البته تعداد بسیار کمتری از فعالیت‌های اطلاعاتی او مطلع بودند! شخصا کسانی را می‌شناسم که به احمدی‌نژاد رای داده بودند و همان چند هفته اول بعد از انتخابات از کرده‌شان سخت پشیمان شده بودند. جالب این‌که برخلاف احمدی‌نژاد همه مردم رفسنجانی را به‌خوبی می‌شناختند و رای منفی به او آن‌ها به‌سوی احمدی‌نژاد ناشناس فرامی‌خواند. حالا هم مطمئن باشید تعداد کسانی که کارگردان اخراجی‌ها۲ را می‌شناسند و از سابقه‌اش باخبرند بسیار کم است. اصلا این شناخت کارگردان‌ها در دهه‌های ۶۰ میلادی با کار سینماگران و منتقدان فرانسوی شروع شد که تئوری مولف را مطرح کرده بودند. وگرنه تا آن‌زمان شاید آلفرد هیچکاک تنها کارگردانی بود که نامش در کنار بازیگران مشهور به‌گوش می‌رسید. درحال حاضر هم اکثر کسانی که در سینماهای آمریکا و اروپا فیلم می‌بینند، اسم کارگردان فیلم را نمی‌دانند.
اما جدا از این نکته، مردم ما چه جرمی مرتکب شده‌اند که برای خندیدن به سینمای نمایش‌دهنده اخراجی‌ها۲ می‌روند؟ شکی نیست که ده‌نمکی از رانت‌های زیادی استفاده کرده تا شوخی‌های ممنوعه را در فیلمش بگنجاند و همین نکته دلیل اصلی فروش فیلم‌های اوست. اما این که به تماشاگری که ازو درخواست تحریم فیلم اخزاجی‌ها۲ را داریم، ربطی ندارد! او فیلم خنده‌داری پیداکرده و با خانواده‌اش در دوران قحطی تفریح و سرگرمی به سینما رفته است. آیا کار او قابل سرزنش است؟ در بعضی مطالب حتی گفته شده بود "مردمی که به تماشای اخراجی‌ها۲ می‌روند حق‌شان همین دولت و حکومت و...است"! درحالی‌که باید به خواست مردم احترام گذاشت. نمی‌گویم فیلم مبتذل اخراجی‌ها۲ لایق چنین فروشی‌ست – که البته ارقامش به‌شدت دست‌کاری شده و اغراق‌آمیز به‌نظر می‌رسد. اما فکر هم نمی‌کنم که مردم طالب سرگرمی را به‌این خاطر باید تحقیر کرد و سرکوفت زد. عده‌ای را هم که سابقه ده‌نمکی در گروه‌های فشار را به‌رخ می‌کشند، به این نکته جلب می‌کنم که هنگام نمایش اخراجی‌ها در جشنواره وقتی خبرنگاری باعصبیت از روی آوردن ده‌نمکی به سینما انتقاد کرد، ده‌نمکی پاسخ داد که:"اگر ناراحتید از سینما بروم و همان کارهای قبلیم را ادامه بدهم!" ده‌نمکی فیلمساز لااقل دستش به کار سینما بند است و فرصتی برای ادامه کارهای قبلیش ندارد.
نکته آخر این‌که کسانی که دستی درکار سینما دارند، می‌دانند که فروش هر فیلمی برای سینما خوش‌یمن است. به‌این معنی که فیلم‌های خوب دیگر هم از این موضوع بهره می‌برند. نمونه‌اش خانواده‌ای است که برای تماشای اخراجی‌ها۲ به سینما رفته بودند و چون دیر رسیده بودند یا بلیت گیرشان نیامده بود، به تماشای فیلم بهرام بیضایی یعنی وقتی همه خوابیم نشسته بودند.

۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

مایلی كهن ورزش ومردم را با دروغ شروع كرد!

محمد مایلی‌كهن جمعه صبح مهمان برنامه ورزش و مردم این هفته بود كه صبح جمعه پخش شد. مایلی‌كهن كه قبلا حضور قوی فردوسی‌پور در برنامه نود سبب عصبی‌شدنش شده بود، در ورزش ومردم با اجرای خنثی و چاپلوسانه همیشگی بهرام شفیع فرصت دروغگویی را پیداكرد. اما این‌بار حرف‌هایش دراین مورد كه با كسی لابی نكرده و خودش را كاندیدا نكرده بوده، شباهت زیادی به حرف‌های احمدی‌نژاد درمورد عدم حمایت دیگران از خود داشت كه صندوق‌های تقلبی و رای بسیجیان را به‌شدت به‌یاد می‌آورد. مایلی‌كهن همچنین اعتراض كرد كه چرا نشاط در اردوی تیم ملی نیست و این‌كه باید شادی در تیم ملی حاكم باشد؛ درست مثل احمدی‌نژاد كه قبل از انتخابات می‌گفت كه دولت نباید كاری به موی جوان‌ها داشته باشد و بعد از انتخابش مفتضح‌ترین گشت‌های نیروی انتظامی را راه انداخت.

اما مایلی‌كهن و دروغ‌هایش از نحوه انتخابش بدون حمایت دیگران شروع شد. آیا این نكته اتفاقی‌ست كه هركس به تیم سایپا می‌رود بعد از مدتی می‌شود مربی تیم ملی؟! چه كسی غیر از مهرداد بذرپاش می‌توانست علی دایی بی‌تجربه در عرصه مربیگری را به رده‌ای بالاتر از افشین قطبی باتجربه برساند تا دایی با وقاحت بگوید با خدا لابی كرده است؟ حالا هم سناریوی بذرپاش برای مایلی‌كهن اجرا شده و او كه بقیه را مثل خودش نادان فرض می‌كند، همانند احمدی‌نژاد خود را فاقد حامی معرفی می‌كند. البته همه می‌دانند كه حضور او در كمپین انتخاباتی احمدی‌نژاد هم در سرمربی‌شدنش بی‌تاثیر نبوده!

دروغ دیگر مایلی‌كهن درمورد بانشاط كردن فضای اردو وقتی مضحك به‌نظر می‌رسد كه به‌خاطر بیاوریم اولین مربی تیم ملی كه شخصا وارد اتاق بازیكنان می‌شد و حریم خصوصی‌ آن‌ها را رعایت نمی‌كرد همین شخص بود. از طرفی او چنان تیم ملی را خالی از نشاط كرده بود كه وقتی تیم در مقابل تیم ضعیف آن زمان قطر قرار گرفت، اولین باخت تاریخ تیم ملی درمقابل این تیم رقم خورد. وقتی از عصبی بودن بازیكنان سوال شد، مشخص شد كه مایلی‌كهن همه را برای خواندن دعای جمعی تا صبح بیدار نگه‌داشته بوده!

بین حرف های مایلی‌كهن البته نكات مضحك‌تری نیز بود. مثلا او درپاسخ به خبرنگاری درمورد ریسك كردنش برای پذیرفتن مربی‌گری تیم ملی گفته بود كه كارش از ریسك هم بالاتر است! این جمله او كه بسیار هم خوشایند فرد بیسوادی مثل بهرام شفیع هم شده بود، از ریشه اشتباه و مضحك بود. چون خود ریسك به معنای خطرپذیری است و بالاتری برایش متصور نیست! به‌جای آن باید گفت ریسك بالایی را قبول كرده. یا گفت كه از دوستانش دعوت به همكاری رایگان می‌كند و خودش دستمزد چهار میلیون تومانی(!) خودش را می‌بخشد به جوان‌ها كه باهم ازدواج كنند!


 


 

۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

گل‌شیفته جان به‌خاطر توهم شده امیدواریم دوماه دیگراحمدی نژاد انتخاب نشود

گل‌شیفته عزیز شنیده‌ام كه داری برمی‌گردی. امیدوارم این بار آمدنت مثل بار آخر رفتنت نباشد كه چندین بار از فرودگاه برت گرداندند و اذیتت كردند. می‌دانم این مدت تو و امين چه كشیده‌اید و چقدر دل‌تان برای وطن و خانواده تنگ شده. به‌خصوص كه هردوتان بچه ته‌تغاری خانه هستید! اما همین‌جا بگویم كه این تازه اول كار است. برايت برنامه‌ها دارند.

گل‌شيفته جان اگر درفرودگاه ازت تعهد گرفتند، چندان جدی نگیر. احتمالا به تو خواهندگفت باید درچند فیلم مذهبی یا جنگی بازی كنی تا بعد از یك‌سال به تو مجوز بازی بدهند. اما بازهم جدی نگیر. همه ما امیدواریم تا دوماه دیگر صفارهرندی و شمقدری و خود احمدی‌نژاد با رای مردم به‌خانه‌شان بروند و همه این‌محدودیت ها برایت باطل شود. می‌دانم كه حالا مثل فیلم درباره الی شده‌ای وجه‌المصالحه دعوای صفار و شمقدری. تا دعوای اين‌دو تمام نشود و البته اكران اخراجی ها2 به‌آخر نرسد، تكلیف درباره الی و بعدش تو معلوم نمی‌شود. راستی نكند یك وقت زبانم‌لال مجبورت كنند در اخراجی‌ها3 بازی كنی. نه... تا آن موقع حتما نیستند كه مجبورت كنند.

می‌دانم تابه‌حال چقدر به‌خاطر فیلمی كه درآن در آمریكا باحجاب بازی كردی، اذیتت كرده‌اند. حتی شنیده‌ام كه وقتی به جشنواره برلین رفته بودی، بروبچه‌های فیلم درباره الی احتیاط كرده‌اند و تورا سر مصاحبه مطبوعاتی نبرده‌اند و حتی با تو عكس نینداخته‌اند. بازی زمانه است دیگر. تو كه دلگیر نشدی؟ می‌دانم حتی وقتی آن شال عجیب را دور سرت پیچیدی ناراحت نبودی. چون دلت خیلی خیلی تنگ شده...

اما نمی‌شود از درباره الی گفت و تورا به‌ياد نياورد كه چه خوب بودی و چه به‌سرعت شدی جزء بهترین ها. بازی تو در صحنه ای كه مانی حقیقی زنش را كه توباشی كتك می‌زند شاهكار بود. اضطراب فیلم اصلا انگار با بازی تو منتقل می‌شد. به هرحال هرچه‌زودتر بيا؛ بیا كه سینمای ما بدون تو چیزی كم دارد، یك چیز گرانقدر و هوشمند.

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

شباهت‌های دو رئیس‌جمهورمردمی: هوگو چاوز و احمدی‌نژاد

حال که هوگو چاوز هم مثل احمدی‌نژاد به داشتن صفاتی همانند شجاعت، عدالتخواهی و همچنین مردم دوستی مفتخر شده، بد نیست شباهت‌های این دو رئیس‌جمهوررا ببینیم:
هوگو چاوز هم مثل احمدی‌نژاد موفق شد در دوران پرشکوه ریاست جمهوریش تورم یک رقمی ونزوئلا را به بیش از سه برابر افزایش بدهد و عدالت را بین مردمش برقرار کند.
چاوز توانست کشور زیبایش را که محل ورود توریست‌های متعددی از دیگر دیگر کشورها بود، خالی از توریست کند. این اتفاق در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هم افتاد و توریست‌هایی که خاتمی جمع کرده بود، فراری داده شدند!
قبل از حضور چاوز در کاخ ریاست جمهوری کاراکاس، مهاجران ونزوئلایی به تدریج به کشور خود بازمی‌گشتند. اما حضورچاوز مثل آمدن احمدی‌نژاد سرعت فرار مغزها را دوچندان کرد و مهاجرت در ونزوئلا را به عددی تاریخی رساند.
اگر حرف و عمل احمدی‌نژاد در سیاست خارجی یکی نیست و به‌رغم شعارهای ضدآمریکایی از همه بیشتر تمایل با دیدار با رئیس‌جمهور آمریکا دارد و برایش مستقیما نامه می‌نویسد، چاوز نیز که در ایران فریاد ضدآمریکایی سرمی‌دهد درعمل بزرگترین صادرکننده نفت به آمریکاست. در حادثه توفان کاترینا هم اولین کشوری که به آمریکا کمک رساند، دولت هوگو چاوز بود.
اگر احمدی‌نژاد قصد دارد با اهدای کمک‌های مالی در سفرهای استانی یا به‌شکل یارانه رای جمع کند، چاوز از طریق پایین نگه‌داشتن قیمت بنزین تبلیغات می‌کند. قیمت بنزین در ونزوئلا۳۰۰ ریال (معادل سی تومان!) است.
هوگو چاوز مثل احمدی‌نژاد درصورت مخالفت کسی با برنامه‌هایش بلافاصله او را فردی آمریکایی و حقوق‌بگیرآمریکا می‌خواند. از نظر هردو رقیبان‌شان مدام درحال تقلب و کارشکنی هستند!
هوگو چاوز که مثل احمدی‌نژاد داعیه جهانی بودن دارد، علاقه زیادی به کمک به دیگر کشورها دارد. چند سال قبل وقتی او قصد داشت قیمت بنزین را چند سنتی بالا ببرد، با مخالفت‌های شدیدی روبرو شد. مخالفان می‌گفتند کشوری که نفت رایگان به نیکاراگوئه می‌دهد حق ندارد بنزین را به مردمش گران بفروشد. به‌این ترتیب طرح چاوز که البته بیشتر یک ژست سیاسی برای آرام کردن مخالفانش بود، ناتمام ماند.






۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

اولین برنامه نود ۸۸: روز داوری!

دیشب عادل فردوسی‌پور سعی می‌کرد خودش را خونسرد نشان دهد، اما همه می‌دانستند او از چیزی بسیار خوشحال است؛ گویی باری از دوشش برداشته شده. برای دانستن مطلب باید به سه سال قبل برگردیم: جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان!
فردوسی‌پور که برای تفسیر بازی‌های ایران و ساخت چندین گزارش تصویری به آلمان رفته، بعد از اولین بازی ایران در رختکن به‌سراغ علی دایی می‌رود تا نظرش را درمورد بازی بپرسد. دایی که زیرتیغ رسانه‌ها فشار زیادی را تحمل می‌کند، با لحنی عصبی فردوسی‌پور را هل می‌دهد و بعد در پاسخ اعتراض فردوسی‌پور او را بچه می‌خواند و کشیده‌ای به صورتش می‌زند. از آن زمان فردوسی‌پور خودش را کنترل می‌کند و رختکن را ترک می‌کند، اما رفتار دایی هرگز از یادش نمی‌رود: دو مهندس فارغ‌التحصیل دانشگاه صنعتی شریف وارد دوئل شده‌اند!
روز انتخاب دایی به‌عنوان سرمربی تیم ملی روز جشن فردوسی‌پور است؛ فرصت انتقام مهیا شده! مسابقه پیامک برنامه نود هم که در آن مردم با هفتاد درصد آرا به انتخاب دایی رای مثبت می‌دهند، بی‌طرفی ظاهری مجری نود را نشان می‌دهد. اما اولین حمله‌ها همراه با اعلام تعطیلی لیگ برای اردوی تیم ملی آغاز می‌شود. با این‌که دایی معتقد است مربیان قبلی هم همین رویه را داشته‌اند، فردوسی‌پور از لیگ‌های اروپایی مثال می‌آورد تا دایی با خامی جواب را بدهد:"چی ما درست است و به اروپایی‌ها رفته، که این کارمان به‌ اروپایی‌ها برود؟" و فردوسی‌پور جواب مورد انتظارش را می‌گیرد! این برخورد یک‌طرفه دایی سبب می‌شود بعدها فیروز کریمی با صریح‌ترین انتقادها از "عدم تعامل بی‌سابقه تیم ملی با باشگاه‌ها در دوران علی دایی" بگوید. شروع بازی‌های مقدماتی با تساوی مقابل عربستان در ریاض به‌نفع دایی پیش می‌رود. اما دو شب مانده به بازی با امارات، پیامک نود از مردم پیش‌بینی بازی را می‌پرسد و دایی که از این حرکت نود دلخور شده، ‌فدراسیون و جوانکی به‌نام آخوندی را برعلیه فردوسی می‌شوراند تا با بدترین لحن نود را بکوبد و این برنامه در چند هفته پیاپی به خیانت علیه کشور و زیرسوال بردن دستاوردهای نظام متهم شود. اما این بار رسانه‌های مکتوب و سایت‌های اینترنتی مردم را به حمایت از مجری باهوش نود تشویق می‌کنند تا پس از یک هفته کارشکنی مخابرات، در هفته بعدش رکورد پیامک شکسته شود و فردوسی‌پور با بغضی در گلو چندین بار طی برنامه از مردم تشکر کند. با این‌حال، حمایت همه‌جانبه از تیم ملی را برنامه نود هم رعایت می‌کند و بازی حساس با عربستان در تهران را فردوسی‌ پور گزارش نمی‌کند تا برسد به باخت تیم ملی و برنامه دیشب نود: روز داوری.
درحالی‌که انتظار می‌رفت پیامک نود به رای به چند نامزد مربی‌گری تیم ملی اختصاص داده شود، فردوسی‌پور تیر خلاص را می‌زند و از مردم می‌خواهد مقصر شکست تیم مقابل عربستان را پیدا کنند. حتی اگر قبل از برنامه کسی نظر مثبت مردم به دایی را پیش بینی می‌کرد، پخش مصاحبه‌ مطبوعاتی دایی در دو بخش مفصل، کار دایی را تمام می‌کند تا با حدود ۶۰ درصد نظرات در برنامه‌ای که رکورد پیامک‌ها با عدد سه میلیون شکسته می‌شود، مقصر معرفی شود. علی دایی که خود را از پیش بازنده دیده، به برنامه نود نمی‌آید تا مفتضح‌تر نشود. احتمالا او فهمیده جواب‌هایش در مصاحبه مطبوعاتی تا مدت‌ها در ذهن رسانه‌ها و مردم باقی خواهد ماند. در ادامه برنامه نود، درحالی‌که امیر حاج رضایی دایی را شخصیتی کریزماتیک می‌خواند، فردوسی‌پور به میان حرفش می‌پرد و با اشاره ضمنی به رفتار دایی در مصاحبه مطبوعاتی می‌گوید:"شما اسمش را می‌گذارید کریزماتیک؟!" تا حاج رضایی عقب‌نشینی کند. فردوسی‌پور هم ادامه نمی‌دهد. او قصد ندارد دایی له شده را بیشتر زیر پا فشار دهد: روز انتقام او با رای مردم به روز داوری تبدیل شده و نبرد فعلا به‌پایان رسیده.

بايگانی وبلاگ

Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats