۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

كاش يازده تا خلعت‌بری داشتيم (حاشیه‌های بازی با عربستان)

- نفهمیدیم این كمپین انتخاباتی احمدی‌نژاد بود یا مسابقه فوتبال! دوربین مسابقه هرچند دقیقه یك‌بار به‌سمت چهره او می‌چرخید و مزدك میرزایی به‌عنوان گزارشگر بازی، اجبارا گزارشش را قطع می‌كرد تا به حضور احمدی‌نژاد در استادیوم بپردازد! جالب این‌كه بعد از خوردن گل از عربستان دیگر چهره احمدی‌نژاد به‌نمایش درنیامد. به‌هرحال بازهم احمدی نژاد برای ورزش ایران نحسی آورد و مثل كشتی قهرمانی جهان كه با آمدنش برتری را ازدست دادیم، در این مسابقه هم به‌طرز تحقیرآمیزی باختیم.


- ژوزه پسيرو مربی پرتقالی تیم عربستان نشان داد یك مربی حرفه‌ای است. او از اول تا آخر بازی با بازیكنانش حرف زد و تشویق‌شان كرد، به داور اعتراض كرد و جو سنگین ورزشگاه را به‌سمت عرب‌ها برگرداند. علی دایی خیلی چیزها باید یادبگیرد تا مربی بزرگی شود. كاش لااقل همین‌ها را از افشین قطبی آموخته بود.


- بعد از خوردن گل دوم تماشاگران اول علی كریمی را تشویق كردند و بعد فریاد زدند "دایی حیا كن، تیم ملی را رها كن!" آن‌ها بعد از دریافت گل دوم، یك ترقه هم پرتاب كردند كه عرب‌ها را حسابی ترساند! تماشاگران حین بازی هرگاه عرب‌ها صاحب توپ می‌شدند، با سوت زدن آن ها را همراهی می‌كردند.


- بازی برخلاف دوره‌های قبل، به‌جای ساعت سه، ساعت 7 بعدازظهر شروع شد كه این دوحسن داشت: هم قرار بود هوای خنك تهران عرب‌ها را بیازارد و هم تماشاگرانی كه اولین روز اولین هفته كاری سال جدید از سركار می‌آمدند می‌توانستند به موقع به استادیوم برسند. افسوس كه هیچ‌یك از این تمهیدات به كار نیامد و...


- داور ژاپنی كه براوضاع مسلط نشان می‌داد، نیمه اول گل سالم تیم عربستان را نپذیرفت تا در نیمه اول گل مشكوك به آفساید عرب‌ها پذیرفته شود.


- چشمان جواد خیابانی در استودیو بعد از بازی از اشك خیس بود. او با بغض كنایه ای زد و گفت: " با این‌همه حمایت از تیم ملی، باز هم تیم ملی باخت."


- كفش‌های غلامرضا رضایی انگار كفش مخصوص پاتیناژ بودند: هم نیمه اول وقتی بازیكن عربستان را نزدیكی‌های دروازه حریف را جاگذاشت لیز خورد و هم نیمه دوم بارها با لیزخوردن هایش توپ و موقعیت ها را از دست داد.


- جواد نكونام دو بار با ضربه سر دروازه عربستان را تهدید كرد. بار دوم وقتی توپش گل نشد فریاد بلندی كشید و بعد روبه آسمان كرد و انگار در خلوت خود گلایه ای از خدا كرد!


- ای كاش یازده تا خلعت‌بری داشتیم. خلعت‌بری سرعت جوانی‌های مهدوی‌كیا، هوش و تیزبینی هاشمیان و استارت های انفجاری خداداد را با تكنیك بالای خود تركیب كرده. اما جدا از این ها او از همه بیشتر می‌دود و جنگنده‌تر از بقیه است. پاس گل را هم او داد. كاش لژیونرهای ما نصف جدیت و دوندگی بازی در باشگاه‌شان را این‌جا هم نشان می‌دادند. اگر بازی‌های مهدوی‌كیا در هامبورگ و اینتراخت فرانكفورت را دیده باشید كه چطور با سر و كله به سمت توپ و بازیكن می‌رود، حرف نگارنده را می‌پذیرفتید. مهاجمان ما در یك كلام" كبریت بی‌خطر " بودند. چقدر هاشمیان و مهدوی كیا به‌طرز غم‌انگيزی كند و بی‌خاصیت شده‌اند.





۱۳۸۸ فروردین ۶, پنجشنبه

در سال صرفه‌جویی صورت می‌گیرد: ۵۵ میلیارد تومان بودجه برای برگزاری بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی

در حالی‌که امسال، سال تغییر الگوی مصرف و صرفه‌جویی اعلام شده است، گفته می‌شود برای برگزاری بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی بودجه‌ای ۵۵ میلیارد تومانی درنظرگرفته شده که در قالب بودجه سازمان تربیت بدنی ابلاغ شده است.

رهبر انقلاب که از برگزاری اولین دوره بازی‌ها در عربستان ذوق‌زده شده بود و از مسئولان برگزاری بازی‌ها قدردانی کرده بود، دستور داده است دومین دوره بازی‌ها در ایران شکوهمندتر از اولین دوره برگزار شود.

این بودجه را قرار است حسن میرزا آقا بیک به‌عنوان دبیر اجرایی دومین دوره بازی ها هزینه کند که مثل دیگر دولتمردان دولت نهم تجربه‌ای در این زمینه ندارد!

همچنین خبر می‌رسد که نام نويسی از داوطلبان برای برگزاری بازی‌ها از يك ماه قبل آغاز شده و تا پايان ارديبهشت ماه ادامه خواهد داشت. این داوطلبان که مترجم یا راهنما هستند، تعهدنامه‌ای مبنی بر عدم مطالبه دستمزد امضا می‌کنند.

بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی مهرماه سال جاری با حضور نزدیک به نه هزار ورزشکار در بیست‌وسه رشته ورزشی به میزبانی سه شهر تهران، اصفهان و خراسان رضوی برگزار خواهد شد. نخستین دوره این مسابقات طی روزهای ۱۹ الی ۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۸۴ در چهار شهر مکه، مدینه، جده و طائف با حضور پنج‌هزار ورزشکار از پنجاه و هفت کشور اسلامی برگزارشد که عربستان به مقام قهرمانی این مسابقات دست یافت و کشورهای مصر، قزاقستان و ایران عناوین دوم تا چهارم را به خود اختصاص دادند.

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

آيا اسلام دين صلح است؟

چندی پیش فیلمی دیدم با عنوان راهی به مكه (گئورگ میش،2008) كه مربوط به سفر محمداسد، اسلام‌شناس بزرگ و اولين مترجم قرآن به‌زبان انگليسی، به مكه بود. در فیلم به عقاید محمد اسداشاره‌هایی می‌شود. اما آن چه موردنظر نگارنده است، صحنه‌ای‌ست كه در آن یك مرد مسن یهودی با مرد جوان مسلمانی از اروپای شرقی در یك برنامه تلویزیونی بحث می‌كنند. مرد یهودی اسلام را دینی جاه‌طلب و جنگ‌افروز و این دنیایی می‌خواند و مرد مسلمان اسلام را همان‌طور كه از اسمش پیداست، یك دین صلح آمیز می‌خواند. مرد یهودی معتقد است اسلام از صلح فقط اسمش را دارذ و اشاره می‌كند به چهار نامه‌ای كه پیامبر اسلام به چهار قدرت جهان نوشت و آن ها را تهدید كرد كه اگر اسلام نیاورند، به آن‌ها حمله خواهد كرد. پس اسلام نه تنها جنگ‌افروز است، بلكه اجبار در دین راهم با خود آورده است. یعنی اگر كسی اسلام نیاورد، باید با او و كشورش جنگید و... جالب این‌كه در این فیلم اتریشی جوان مسلمان پاسخی برای این ادعای مرد یهودی نداشت. حال سوال اينجاست كه به‌راستی آیا اسلام دین صلح است؟

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

خاتمی كنار كشید و بزرگ ماند

خاتمی انصراف داد و این انصراف به‌معانی مختلفی تعبیر شد. او خواست عدم علاقه همیشگی‌ خود به قدرت و دردسرهایش را نشان بدهد و بگوید كه نامزدی برای انتخابات ارزش كنار زدن دوستان و همفكرانش را ندارد. خاتمی وقتی دید كه دو نامزد دیگر اصلاح‌طلب با جدیت بسیار و حتی كله‌شقی خاصی وارد میدان شده‌اند و هیچ‌یك حاضر به همكاری با دیگری نیست، عاقلانه كنار كشید تا جبهه اصلاحات بیش از این متضرر نشود و رای‌ها لااقل به‌جای شكسته شدن بین سه نفر، بین دو تن شكسته شود. او كه دور دوم ریاست جمهوری را با گریه تلخ و نارضایتی و فقط به اصرار دیگران پذیرفته بود تا با رای ركوردشكن مردم از او و خدماتش قدردانی شود، این بار با رویی گشاده صحنه را ترك كرد.

خاتمی طی هشت سال ریاست جمهوری خود علاوه بر بازگرداندن احترام ازدست رفته مردم ایران، اقدامات عملی زیادی برای بهبود معیشت مردم انجام داد. طی اين مدت حقوق و مزایای عده زیادی از كارمندان دولت خیلی بی‌سروصدا دوبرابر شد، تورمی كه در دولت سازندگی به حدود چهل درصد رسيده بود، در دولت خاتمی با آرامشی مثال‌زدنی و با سیاست های فرد آگاهی همچون دكتر نوربخش به حدود دوازده درصد رسید. در زمینه سیاست خارجی، شرایط اخذ ویزا برای ایرانیان تسهیل شد و خارجی‌ها احترام بی‌سابقه‌ای به ایرانی و ایران گذاشتند. در همین دوران بود كه حمله به عراق صورت گرفت و به عقیده بسیاری از كارشناسان سیاست خارجی، اگر دولت نهم در راس كار بود، بی‌تردید به جای صدام و اطرافیانش هم‌اكنون كسان دیگری بالای چوبه دار رفته بودند. همان زمان بود كه خاتمی جایی گفته بود: " من كشور را از حمله قطعی حفظ كردم، حالا ببینم شما چه می‌كنید! "

شورای شهر و روستا به‌عنوان نهادهایی مدنی كه سال‌ها غیبت‌شان در جمهوزی اسلامی به طول انجامیده بود، در دوران خاتمی شكل گرفتند و با رای مردم شروع به‌كار كردند. بزرگ‌ترین بحران ممكن در درون یك دولت را كه توطئه قتل های زنجیره‌ای بود، خاتمی با مهارت خاصی پشت سرگذاشت و نشان داد به حرف مشاوران باتجربه‌اش ایمان دارد. به‌جرات می‌توان گفت در هردولت دیگری در جمهوری اسلامی، این فتنه با سرپوشانی و نادیده گرفتن، رفع و رجوع می‌شد و فقط خاتمی بود كه باوجود نام‌های بزرگ پشت ماجرا نگذاشت خون قربانیان این واقعه پایمال شود.

حال كه خاتمی رفته است و جناح راست با كناركشیدن رقیب اصلی خود شبی را راحت روی بالش گذاشته، می‌توان آرزو كرد كه ای كاش كریزمای خاتمی در وجود میرحسین بود و عدم علاقه‌اش به‌قدرت اندكی به كروبی به ارث رسیده بود.



۱۳۸۷ اسفند ۲۵, یکشنبه

سرانجام تلویزیون بی بی سی، صدای آمریکا را تکان داد

می‌گویند رقابت ميان موسسات همیشه به نفع مصرف‌کنندگان است. حالا با پخش موفق شبكه فارسی بی بی‌سی، این اتفاق در شبکه تلویزیونی صدای آمریکا رخ داد: برای اولین بار از بدو تاسیس بخش فارسی شبکه تلویزیونی صدای آمریکا، این شبکه برنامه‌های خبری خود را قطع كرد و از ساعت هشت شب شنبه به مدت تقريبی دوساعت دست به پخش یک مستند درباره فروغ فرخزاد زد. بی بی سی از بدو کار خود در برنامه هفتگی آپارات فیلم‌های مستند فوق العاده‌ای را پخش کرده است كه اكثرا ايرانی بودند و پيداكردن‌شان در بازار يا تماشايشان در نمايش عمومی و خصوصی ناممكن می‌نمود. مستند زيبای سياه‌بازی ساخته مريم خاكی‌پور از اين جمله فيلم‌ها بود. اما صدای امريكا اين رويه را نداشت و بيشتر به بخش های خبری اختصاص داشت. بخش غيرخبری صدای آمريكا به مستندهايی كه درباره تاريخ آمريكا يا شخصيت‌های معروف آمريكايی بودند، اختصاص دارد كه پيش از شروع برنامه های صدای آمريكا از ساعت ۱۷ تا ۱۸ پخش می‌شوند. درحالی كه بی بی سی با زحمت فراوان مستندهایی ويژه مخاطب ايرانی را پخش می كند و نشان می‌دهد چقدر حرفه‌ای‌تر است و چه بهتر ايران و ايرانيان را می شناسد و قادر است مواد جذاب را فراهم كند.

اما فیلمی كه صدای آمريكا به طرز غيرمنتظره‌ای پخش كرد، ماه، خورشید، گل، بازی نام داشت و توسط کلاوس اشتریگل در تلویزیون آلمان در باره حسین منصوری، پسرخوانده فروغ فرخزاد تهیه شده بود. این نخستین بار بود که پس از 42 سال که از مرگ فروغ می گذرد، فیلمی تهیه شده که می گوید. در كنار فيلم زيبای سرد سبز ساخته ناصر صفاريان كه درآن با اقوام فروغ از جمله مادرش و خواهرش پوران گفت‌وگوهايی انجام شده بود، فيلم ماه، خورشید، گل، بازی از معدود آثاری‌ست كه در آن یکی از نزدیکان فروغ بعد از گذشت چهل‌ودو سال از مرگ اين شاعر بزرگ، از او سخن می‌گويد. نام فيلم از چهار كلمه‌ای‌ گرفته شده كه حسين منصوری در كودكی در جذامخانه هنگام فيلمبرداری فيلم خانه سياه است در سال ۱۳۴۱ به فروغ گفت و سبب شد او حسين خردسال را به فرزندی بپذيرد. پدر حسين نيز در صحنه‌ای از فيلم حضور دارد. در این فیلم مستند همچنين پس از سال‌ها چهره‌ای از ابراهیم گلستان، نويسنده، فيلمساز و تهيه كننده بزرگ ايرانی، به نمایش درآمد. او درحالی‌که انگلیسی حرف می‌زد، از یک کولی پیشگو گفت که درکافه نادری درست سه روز قبل از مرگ فروغ، حادثه بدی را پیش‌بینی کرده و حاضر نشده بود فال فروغ را بگیرد. او همچنین در فيلم از لحظه مرگ فروغ پس از تصادف می‌گوید و اين‌كه پيكر نيمه جانش وقتی بیمارستانی او را نمی‌پذیرد، در آغوشش درمی‌گذرد. گلستان كه رابطه عاشقانه‌ای با فروغ داشت، به قول پسرش كاوه در فيلم سرد سبز، بعد از مرگ فروغ از نظر روحی نابود شد. او ديگر هرگز شوهر يا پدر خوبی برای خانواده اش نشد و به انگلستان رفت تا با همه قطع رابطه كند. فيلم پخش شده از صدای آمريكا، زيرنويس فارسی نداشت و تنها وقتی شخصيت ها به زبان آلمانی حرف می‌زدند، زيرنويس انگليسی پخش می‌شد. اين نكته البته ناديده گرفتن مخاطب اصلی برنامه های صدای آمريكا يعنی فارسی‌زبانان بود. نمونه‌های مشابه در شبكه تلويزيونی بی بی سی هميشه با زيرنويس پخش می شوند. حرف درباره فروغ بسيار است و همچنين درباره حسين منصوری كه طبق ان‌چه در فيلم می بينيم خود يك پديده و هنرمند تمام‌عيار محسوب می‌شود. اما تا اينجای كار پخش ناگهانی يك فيلم زيبا از صدای آمريكا را به فال نيك می گيريم و در انتظار بهبود كيفی برنامه های اين شبكه می مانيم.

۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

جناب میرحسین، اختلاف با رهبر را چه می‌کنید؟

این روزها همه از میرحسین موسوی و بخت بلندش برای انتخاب به عنوان رئیس‌جمهور می‌گویند. حتی عده‌ای رهبر را حامی او می‌خوانند و می‌گویند او از رهبر برای نامزد شدن تایید گرفته است. این عده از دوستان احتمالا حافظه تاریخی‌شان را از دست داده‌اند!

زمانی که خامنه‌ای رئیس جمهور بود و میرحسین موسوی نخست‌وزیر، اختلاف بین این دو چنان بالا گرفت که برای شکایت از یکدیگر به نزد خمینی رفتند. او فکر می‌کنید طرف چه کسی را گرفت؟ شاید تعجب‌‌آور باشد، اما طرف میرحسین را گرفت و خامنه‌ای را از دخالت در کار نخست‌وزیر منع کرد. اصلا همین نکته سبب شد که از آن پس با تغییراتی در قانون اساسی پست نخست‌وزیر حذف شود و هاشمی رفسنجانی شد اولین رئیس جمهور بدون نخست وزیر ایران.

بعید است خامنه‌ای آن روزها را فراموش باشد. او که به فردی کینه‌ای مشهور است، در ماجرای کوی دانشگاه به‌دلیل چند شعاری که علیه‌او داده شد، به‌سرعت دستور حمله را به ده‌نمکی و هم‌پالکی‌هایش داد و کم مانده بود آن‌جا به ویرانه‌ای بدل شود. حالا میرحسین است و این میدان جدید. امیدوارم بتوانم در فرصتی دیگر درباره عقاید او و دلایل محبوبیتش بنویسم.

۱۳۸۷ اسفند ۲۳, جمعه

دولت نهم تاكجا خط ‌قرمزها را زیرپا خواهد گذاشت؟

خط قرمزهای دولت نهم كجاست و تاكجا این دولت به‌پیش خواهد رفت؟ وقتی قبل از انتخابات مهدی كلهر كه خود را مشاور فرهنگی احمدی‌نژاد می‌نامید، از بازگشت خواننده‌های لوس آنجلسی به ایران می گفت، حرف‌هایش چنان مضحك به‌نظر می‌رسید كه احمدی‌نژاد و اطرافیانش به‌سرعت ارتباط خود با كلهر را رد كردند. اما پس ازمدتی گویا چندان هم از حرف‌های رای جمع كن یا لااقل گیج‌كننده كلهر بدشان نیامد و تاكنون هم با سیاست كجدارومریز خود اجازه داده‌اند او حرف هایش را بزند. گرچه كه كلهر بیش از یك خط‌ومشی دهنده و سیاست گذار به یك شومن ناوارد شبیه است، كاركرد خودش را بین جوان‌ها و برخی از افراد ظاهربین داشته است. اگر در حرف‌های كلهر دقت كنید، خامی و تناقض‌های متعددی را می بینید. نمونه‌اش گفت‌وگوی همشهری سال با اوست كه در آن با تاسف از تسامل و تساهل گفته اما حرف هایش عین همان تساهل و تسامح به‌كاررفته در دولت قبلی و چه بسا با شدتی چندبرابر است! او در حرف‌های تازه‌اش به رضا پهلوی به‌عنوان یك شهروند مجوز ورود به كشور داده و فراموش كرده كه پدر او را چگونه به‌عنوان یك شهروند از كشور اخراج كردند و تا دم مرگ آواره جهانش كردند. او كه با شبكه ام‌تی‌وی و بی‌بی‌سی مصاحبه‌هایی داشته، سانسور را احمقانه‌ترین كار دانسته؛ درحالی‌كه هیچ دولتی بعد از انقلاب تا این حد جلوی انتشار كتاب، اجرای تئاتر و نمایش فیلم را نگرفته است.

اما كلهر به‌تنهایی نماد زیرپاگذاشتن خط قرمزها در دولت نهم نیست. اسفندیار رحیم مشایی نیز كه ماه‌هاست به دلایل نامعلومی در ایالات متحده به‌سرمی‌برد، بارها از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفته است. اما از این‌ها جالب‌تر شخص احمدی‌نژاد است كه اصرار زیادش در دیدار با جرج دبلیو بوش در مجمع عمومی سازمان ملل سبب شد رئیس جمهور وقت ایالات متحده مسیر رفت و آمدش را در راهروهای سازمان ملل تغییر دهد تا در رویارویی با احمدی‌نژاد شاهد حركت های نسنجیده و ناگهانی او – مثل درآغوش كشیدن رئیس جمهور آمریكا! – نباشد.

نكته آخر آن‌كه هرچه به انتخابات نزدیك‌تر می‌شویم، خط قرمزهای شكسته‌شده در دولت نهم هم افزایش می‌یابند؛ هرچند كه این حركت‌ها صرفا مصرف داخلی و انتخاباتی داشته باشند. اگر قرار است خط قرمزها شكسته شوند، چرا دولت نهم از اختيارات شخص اول مملكت، وضعيت مضحك مجلس خبرگان و ... هرگز سخن نمی‌گويد؟

Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats