این تكاورهای كلاهكج را كه سرچهارراهها میبینم، یاد عمویم میافتم كه به تازگی بازنشسته شده. بنده خدا روز بعد از بازنشستگی هم مثل روزهای قبل صبح زود از خواب بیدار شد و تا ساعت ده صبح بیشتر دوام نیاورد؛ بهانهای درست كرد و برگشت سركار! اصلا این بشر لذت زندگی با خانواده را تجربه نكرده بود و حتی روزهای تعطیل را درخانه میماند و به كار فكر میكرد.
حالا حكایت سردارهای زمان جنگ ماست كه یك چفیه همیشه پرشالشان است و اگر نتوانستند مملكت را به جنگ بكشانند، سعی میكنند لااقل شرایط را جنگی كنند: به بهانه طرح انضباط اجتماعی تكاورهای كلاهكج را میگذارند كنار خیابان تا كسی ماشینش را كنار خیابان پارك نكند. یا سربازهای بدبخت وظیفه نیروی انتظامی را كنار خیابان میكارند كه قدم بزنند. اگر از همین سربازها كه درسرما میلرزند بپرسید برای چه آمدهاند، خودشان هم نمیدانند. اگر یادتان باشد، بعد از جنگ تعدادی از سربازها را برای كمك به شركت واحد دادند. چه عیبی دارد بهجای قدم زدن كنار خیابان، به مردم "خدمت" برسانند؟ عیبش البته این است كه میگویند ارتش و سپاه بیكار شده و... كاسبی آقايان خراب میشود. اصلا بههمین خاطر است كه خدمت مزخرف سربازی را – كه عزیزترین و شكوفاترین دوران جوانی را میگیرد- حذف یا كوتاه نمیكنند.
حالا سردار احمدرمقدم شده است پیامآور جنگ و شرایط جنگی. بیخود نبود كه وقتی خاتمی از صلح و گفتوگوی تمدن ها میگفت، سردارها به خیانت و تخطی از آرمانها متهمش میكردند: آرمانهای آنها جنگ و شریط جنگی بود و اصلا زندگی در صلح را مثل عموی بازنشسته من نیاموختهاند. كار دیگری هم كه بلد نیستند: نگاه كنید به نیروهای ازدم سپاهی دولت احمدینژاد كه از فرط بیسوادی و بیتجربگی سهساله مملكت را نابود كردهاند. آدم باتجربهشان مثلا فتاح وزیرنیرواست كه بزرگترین سابقهاش دلالیبرای خرید زمین سدكارون بوده و باافتخار میگوید كه " زمین سد را من خریدهام! " . این آدم طی این سهسال با كاركرد صفر، بیبرقی و بیآبی را به مملكت هدیه كرده.
البته تقصیر احمدیمقدم هم نیست. او از ریاست بسیج مساجد به فرماندهی نیروی انتظامی رسیده و جاپای كسی گذاشته كه اصلا یك يقه سفید محسوب میشود و تیم همكارش تكنوكرات هستند. محمدباقر قالیباف انگار بویی از زندگی درصلح برده است و با تشكیل پلیس ۱۱۰نشان داد كه میشود از پلیس به جای ترساندن مردم، برای كمك هم استفاده كرد. اصلا بهخاطر همین نبود كه قالیباف كنار زده شد و روزهای آخر احمدینژاد جایش را گرفت؟ البته ضعف قالیباف هم درهمین نكته خلاصه میشود: كسی كه "آقازاده" آقا – و نه حتی خود ایشان- برایش تصمیم بگیرد رییس جمهور بشود یا نشود، بهتر كه از همان اول انتخاب نشود. شاید رویآوردن قالیباف به نهاد مردمی شهرداری برای پوشاندن همین ضعف وابستگی به "آقازاده" مقام اول مملكت بوده. همینجا البته بگویم كه رای دادن به قالیباف هم از ماها برنمیآید. به قول عموی بازنشستهام، آخر عمری همینمان مانده كه به یك جناح راستی رای بدهیم و تتمه آبروی خودمان را هم ببریم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر