این روزها همه جا صحبت از محاكمه كاراجیج، رهبر صربهایی است كه در جنگ سهساله ۱۹۹۲-۱۹۹۵ با مردم بوسنی دست به كشتارهای بیرحمانهای زدند. مهمترین آنها بیتردید كشتار سال ۱۹۹۵ شهر سربنیتسا بود كه در آن بیش از هشتهزار نفر از مردم بیگناه بوسنی به قتل رسیدند. ماجرا از این قرار بود كه بوسنیاییها با صربها طی آتش بسی كه زیاد به طول نینجامید به توافق رسیدند مردم شهر سربنیتسا به موطن خود برگردند و این شهر بیطرف اعلام شود. صربها گذاشتند مردم بیدفاع این شهر بازگردند و بعد همه را به رگبار بستند. البته در این جریان میلوشوویچ به عنوان فردی خودخواه، متوهم و نژادپرست نفر اصلی بود، اما كاراجیج هم در تشكیلات قتلعام صربها جای خود را داشت. حالا مردم بوسنی و هرزهگوین نگرانند ماجرای كاراجیج هم مثل محاكمه میلوشویچ طولانی شود و به جایی نرسد. بنابرنظر دادگاه لاهه، حداكثر مجازات كاراجیج در صورت اثبات جرمش حبس ابد بود. هرچند كه میلوشویچ با خودكشی در زندان نگذاشت كارش به اینجا كشیده شود!
اما كشتار سربنیتسا در جنگي كه بيشتر قومی بود تا هرچيز ديگر، محملی را برای ماجرایی تلخ تر فراهم آورد كه همان دخالت آمریكا و ناتو بود. درحالیكه میلوشویچ در اثر فشارهای بینالمللی مجبور به عقبنشینی از مواضعش شده بود و بوسنیاییها فقط چند ماه تا پیروزی یا لااقل آتش بس فاصله نداشتند، حمله آغاز شد و همه معادلات را به هم ریخت: بمباران ناتو به دلیل نا آشنایی با منطقه و عدم پذیرش مسؤولیت به حدی احمقانه و بیحساب و كتاب بود كه نه تنها مردم بیدفاع صرب، كه حتی بوسنیاییها را هم بینصیب نگذاشت! از همه بدتر بمباران پلی در بلگراد بود كه ارتباط دو قسمت شهر را قطع كرد و زندگی مردم را فلج كرد. مردم صربستان هنوز هم از آن روزها به عنوان روزهایی تلخ یاد میكنند كه با حركتهای بیحساب نیروهای متحد اروپایی به سیاهی كشیده شد. تنها نكتهای كه توانست چهرهای نجاتبخش به ناتو و آمریكا بدهد، دستگیری میلوشویچ بود. شاید اگر آمریكا در افغانستان موفق میشد بنلادن را نیز دستگیر كند، كلی از مشكلاتش حل شده بود. جالب است بدانید در حالیكه مردم صربستان و بوسنی و هرزهگوین فكر میكردند كاراجیج در جنگلها زندگی میكند و از همیشه بدبختتر است، او در كمال آرامش با مدارك جعلی در قلب بلگراد زندگی میكرد و در رفاه كامل بود!
اما نكته آخر كه به دخالت نیروهای خارجی مربوط میشود، اعتراض مردم بوسنی و صربستان به حمله ناتو و آمریكا به دلیل سرنگونی احتمالا نزدیك میلوشویچ بود. اما آیا تضمینی برای این سرنگونی وجود داشت؟ یادتان باشد مردم عراق هم معتقد بودند اگر امریكا به عراق حمله نمیكرد كار صدام خودبخود تمام بود. اما این مورد هم قابل اثبات نیست. آیا در صورت حمله به ایران برای تغییر رژیم باز هم عدهای خواهند گفت دخالت آمریكا و نیروهای بینالمللی بیمورد بوده و رژیم ایران خودبخود طی چند ماه منهدم میشد؟ در مورد صربستان و عراق مردم خودشان جواب را میدانند اما در مورد ایران فقط ایرانیها پاسخ را میدانند و بس!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
بايگانی وبلاگ
-
▼
2008
(57)
-
▼
ژوئیهٔ
(7)
- ناگفتههایی از كشتار مردم سربنیتسا و دخالت ناتو و ...
- وام طرحهای زودبازده احمدینژادی: آرزويی كه بزرگت...
- فرم جمعآوری اطلاعات اقتصادی خانوار توزیع شد: یك ح...
- از طريق فرمهاى توزيع شده، يارانه احمدى نژادى پرداخ...
- چرا كسي نميپرسد خسرو شكیبایی چطور رفت؟
- رفتار دوگانه نيروي انتظامي در دوره متفاوت: خاتمي و...
- گزارشی که در دوران خاتمی می توانست يک بمب خبری باش...
-
▼
ژوئیهٔ
(7)
۱ نظر:
اميدوارم كار به آنجا نكشد!
ارسال یک نظر