۱۳۸۷ تیر ۳۱, دوشنبه

چرا كسي نمي‌پرسد خسرو شكیبایی چطور رفت؟

باور كنید من هم به اندازه شما از درگذشت خسرو شكیبایی متاثر شدم و می‌دانم مرسوم نیست از وضعیت ناگوار فرد درگذشته و مسببین آن بگوییم. به خصوص بعد از آن حضور تاريخی مردم هنردوست‌مان در مراسمش. اما تحمل این همه ریاكاری و دورویی هم سخت است و از توان خارج. شب بعد از فوتش محمد صالح علاء در برنامه "دو قدم مانده به صبح" با چنان لحنی از ضرغامی برای پیام تسلیت‌شان تشكر می كرد كه انگار كاری غیر از وظیفه‌اش انجام داده‌است. درحالی‌كه اگر كسانی در مرگ شكیبایی مقصر باشند، حتما یكی هم همین ضرغامی است كه زمانی معاون سينمايی وزیر ارشاد بود و سبب كم‌كاری خیلی از هنرمندان شده بود. می‌خواهید بدانید چرا؟ فیلم "سنتوری" را ببینید تا بفهمید! دانستن این كه چرا هنرمندان این دیار به این روز می افتند فرآیندی پیچیده است. اما در كنار عوامل اجتماعی كه حرف اصلی فیلم "سنتوری" است، حتما علت های دیگری هم در میان است. نمی دانم شكیبایی به خاطر درد كبد رو به اعتیاد آورد یا به خاطر اعتیاد دچار بیماری كبد شد، اما هرچه كه بود او هم بخش غم‌انگیزی از سینمای ما بود. نگاهی به بازیگران سینمای ایران بیندازید: از جوان رعنای فیلم "عروس" تا ورزشكار آماده فیلم "افعی" - كه دل‌مان خوش بود تنها كسي است كه پول‌هايش را جمع مي‌كند و دود نمي‌كند- همه و همه معتاد شده‌اند. كارگردان درجه یك معتاد هم كم نداریم كه وضع یكی از آنها كه اتفاقا یك دیالوگ‌نویس درجه یك است، چندان از وضع شكیبایی بهتر نیست. چرا؟ پای چه عواملی و چه كسانی در میان است كه هنرمندان كشورمان را تا به اوج می‌رسند به دام اعتیاد می‌كشاند؟ مقصر همان مقاماتی نیستند كه از ستاره شدن و بزرگ شدن هنرمندان در هراسند و طی سالهای بعد از انقلاب هر از گاهی برای سوپراستارها مشكل ایجاد می كردند؟ آنها حتی بازیگری مثل اكبر عبدی را تاب نمی‌آوردند و مدام به بهانه‌هایی واهی از كاركردن محرومش می‌كردند. فكر می‌كنید قیمت موادمخدر در ایران به شكلی اتفاقی ارزان است؟
اما آقایانی كه چند روزی است شكیبایی برایشان "خسرو جان" شده است، برای شكیبایی چه كردند؟ كدام‌شان سعی كرد او را از منجلاب اعتیادی كه كبدش را نابود كرد، بیرون بكشد؟ یادم هست سرصحنه یك سریال تلویزیونی كارگردان به یكی از عوامل ساخت سریال می‌گفت كه "كار كردن با یك سوپراستار سخت است، خصوصا از این نوعش!" و حالا همین آقا را در تلویزیون می‌بینیم كه آمده از خصوصیات برجسته شخصیت شكیبایی داد سخن بدهد. شكیبایی سالها بود كه به دام اعتیاد افتاده بود و این نكته به حدی روشن بود كه داریوش مهرجویی در فیلم "میكس" با آن شوخی آشكاری كرد. با وجود این كمتر كسی را سراغ داریم كه به داد كبد بیمار شكیبایی رسيده باشد و از مصرف مواد مخدر منعش كرده باشد. نگویید وضعیت او یك امر شخصی‌ بوده؛ چون هنرمندی در حد و كسوت خسرو شكیبایی دیگر یك فرد نیست، بلكه سرمایه‌ای ملی‌ست. شكیبایی از دست رفت چون كسی به دادش نرسید. چون پشت صحنه فیلم‌ها همكارانش پوزخند می‌زدند و از درغلتیدنش شاد بودند...و سینمای ایران یعنی همین! حب و بغض و كینه و زمین زدن آدم هایی كه موفقند، حتی اگر رقیبت نباشند.
شكیبایی طی سالهای اخیر به دلیل شدت بیماری خیلی كم‌كار شده بود و نمی توانست بیش از یك فیلم یا سریال بازی كند. با وجود كم حوصلگی و دردی كه داشت همیشه یاور بازیگران نقش مقابلش بود و به ویژه جوانها را بسیار راهنمایی می‌كرد. اما هیچِك از همان بازیگران هم كه چیزها از شكیبایی آموختند به داد او نرسیدند. پركاری سال آخر حیاتش شاید به دلیل بالا رفتن هزینه‌هایش بود. سال آخر دیگر او حتی در بند كار با بزرگان سینما نبود.افسوس...

۴ نظر:

ناشناس گفت...

به این میگن اشک تمساح تو این مملکت از بالا تا پائینش همه معتادند شرط می بندم خودتم معتادی

ناشناس گفت...

با درود بر تو ايرانى گرامى بدون شك تمام گفته و نوشته شما درست است ولى باز هم سخن نگفته بسيار است پيروز سربلند باشيد بدرود

ناشناس گفت...

آیا منظور شما ابوالفضل پورعرب و جمشید هاشمپور (آریا) است. متاسفانه نتوانستم کارگردان را شناسایی کنم.

ناشناس گفت...

Ba salam , hamntor ke shoma kamelan masaleh ra baz kardid , in nezameh maktabi va zede honar , hameh sarmayehayeh in melat ra zende be gor mikonad.
Sima

Free Blog CounterFMN
Free counter and web stats