روز سوم خرداد ماه هفتادوشش اگر سری به رودخانه هایی که از داخل تهران می گذرند می زدید، برگه های رایی را می دیدید که اسم ناطق نوری رویشان نوشته شده بود اما هرگز در انتخابات برای حذف رقیب به کار نیامدند. در واقع فاصله خاتمی با ناطق نوری به قدری زیاد بود که با دو، سه میلیون رای تقلبی از پیش آماده نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد. کسانی که روز دوم خرداد از نزدیکی وزارت کشور عبور کرده بودند زن جوانی را با کفش های کتانی دیده بودند که مدام به حوزه ها سرکشی می کرد و دوان دوان گزارشها را برای پدرش که رییس جمهور وقت کشور بود می آورد؛ فائزه هاشمی به همراه پدرش برای پیروزی خاتمی و حفاظت از آرای او بسیار کوشید. پدر او بود که هفته قبل از انتخابات از احتمال تقلب در انتخابات در نماز جمعه سخن گفته بود و از برگه های آماده رای خبر داشت. به همین دلیل وقتی روز سوم تیرهشتادوچهار انتخابات ریاست جمهوری را هاشمی رفسنجانی باخت، از خاتمی دلگیر شد و گفت که اگر همان طور که او دوم خرداد هفتادوشش از آرای خاتمی نگهبانی کرده بود، خاتمی هم از آرای هاشمی حفاظت می کرد، احمدی نژاد برنده نمی شد. اما پاسخ خاتمی این بود که چهار میلیون رای تقلبی احمدی نژاد - که از طریق نیز برگه های از پیش آماده رای و اتوبوسهای بسیجیانی که یکی پس از دیگری به حوزه های مختلف می رفتند، به دست آمده بود - سرنوشت انتخابات را عوض نمی کرد و فاصله هفت میلیونی احمدی نژاد با هاشمی را پر نمی کرد. این مهمترین نکته ای است که باید به خاطر داشت: اگر می خواهید احمدی نژاد برای بار دوم ابتخاب نشود، باید مثل دوم خرداد هفتادوشش فاصله آرای رقیبش حداقل بیش از نصف آرای احمدی نژاد باشد. در این صورت نه شناسنامه مردگان و نه اتوبوس بسیجیان و صندوق های از پیش آماده به کار خواهند آمد.
اما اولین بار دور دوم انتخابات مجلس پنجم بود که کاروان های بسیج و سپاه پاسداران به راه افتادند و با پای پیاده - نه با اتوبوسهای از پیش آماده – با هیبتی به ظاهر قانونی رای ها را شکستند و نگذاشتند یاران فائزه هاشمی و کارگزاران به مجلس راه یابند. اما این حرکت در انتخابات دور دوم نهم ریاست جمهوری در سوم تیرماه هشتادوچهار کاملا سازمان یافته و البته وقیحانه دنبال شد. به طوری که وقتی بازرس وزارت کشور وارد شعبه ای شد و دید به جای ماموران وزارت کشور عده ای جوان سیاه پوش بسیجی پشت میزها نشسته اند و در حال پرکردن برگه های رای بدون مهر زدن به شناسنامه های دیگر بسیجیان هستند، فرصت تعجب کردن پیدا نکرد. چون دست و پای او را مثل دیگر ماموران وزارت کشور بستند و تا صبح که نتیجه انتخابات اعلام شد حبسش کردند! این سیر به روزهای ماه قبل و انتخابات مجلس هشتم نیز کشیده شد. چنان که پیش بینی ها می گفتند و در عمل نیز به گفته دست اندرکاران چنین شد، نفر اول تهران از میان اصلاح طلبان و احتمالا مجید انصاری بود،اما در عمل او هرگز به مجلس راه نیافت. در واقع سرنوشت انتخابات نه با رای مردم در صندوق ها که در اتاق های دربسته ای به دور از وزارت کشور تعین شد. آش چنان شور شد که وقتی به اصرار احمدی نژاد نام مرتضی آقاتهرانی - معلم اخلاق احمدی نژاد و هیات دولت که کاملا برای مردم ناشناخته بود- به عنوان نفر اول تهران اعلام شد، بقیه برای جلوگیری از آبروریزی خواستند که لااقل اسم آقاتهرانی بعد از اسم حدادعادل بیاید که طبیعی تر جلوه کند. لز طرفی وقتی اعلام تدریجی نتایج در دور اول برای وزارت کشور مسئله ساز شد، در دور دوم اصلا شیوه اعلام نتایج را تغییر دادند و یک جا همه را اعلام کردند! ماجرا از این قرار بود که شمارش آراء در جنوب و شرق تهران با همراهی اصلاح طلبان در کنار اصولگرایان ادامه داشت و از آنجا که هواداران اصلاح طلبان به طور سنتی و منطقی در شمال و غرب تهران بیشتر هستند، اصلاح طلبان خود را برنده می دانستد. اما بلافاصله اعلام آرا روند معکوسی به خود گرفت و اصلا اصلاح طلبان حذف شدند. بررسی این روند از این جهت مهم است که یکی از دلایل برکناری پورمحمدی به عنوان وزیر کشور وقت اصلا همین ایجاد روزنه های کوچکی بود که درگیریهای پشت صحنه را خوسته یا ناخواسته برملا می کرد.
اما بدانید که نه انتخابات شورای شهر و خبرگان و نه انتخابات مجلس برای احمدی نژاد مهم است. او که هرگز خواب ریاست جمهوری را نمی دید از همان فردای انتخاب شدن برنامه هایش را برای انتخابات چهار سال بعد چید که مهمترین شان سفرهای تبلیغاتی در سطح کشور – موسوم به سفرهای استانی - بود که به طرز مضحکی برای کارهای دولت لازم و ضروری خوانده می شد. هیچ کس هم نمی گفت که ضرر تعطیل کردن وزارتخانه ها و بردن وزرا از تهران برای شرکت در این سفرها چگونه جبران خواهد شد. مطمئن باشید هرچه به انتخابات سال آینده نزدیک می شویم، سازماندهی برای تقلب گسترده تر بیشتر می شود. اگر احمدی نژاد انتخابات را ببازد، تا مخالفت با رهبر پیش خواهد رفت؛ همانطور که چند ماه قبل وقتی رهبر از مجلس در برابر دولت حمایت کرد روزنامه ایران به عنوان رسانه حامی دولت تیتری به این مضمون زد که " دولت از حقش نمی گذرد..." و علنا چنان در برابر رهبر ایستد و به او هشدار داد که صدای کیهان درآمد. به طور کلی می توان گفت تمام انتخابات برگزارشده در کشور طی این سه سال، برای احمدی نژاد چیزی نبوده جز تست زدن برای انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال آینده. در راه همین آزمون و خطاها او بی تردید هرکس را مزاحم تشخیص بدهد کنار گذاشته و خواهد گذاشت. حتی اگر آن کس همفکر و هم مسلکش پورمحمدی باشد که در پرونده اش مثل احمدی نژاد سابقه کارها و سفرهای مشکوک و برگه های مفقود زیادی دیده می شود.
اما بدانید که نه انتخابات شورای شهر و خبرگان و نه انتخابات مجلس برای احمدی نژاد مهم است. او که هرگز خواب ریاست جمهوری را نمی دید از همان فردای انتخاب شدن برنامه هایش را برای انتخابات چهار سال بعد چید که مهمترین شان سفرهای تبلیغاتی در سطح کشور – موسوم به سفرهای استانی - بود که به طرز مضحکی برای کارهای دولت لازم و ضروری خوانده می شد. هیچ کس هم نمی گفت که ضرر تعطیل کردن وزارتخانه ها و بردن وزرا از تهران برای شرکت در این سفرها چگونه جبران خواهد شد. مطمئن باشید هرچه به انتخابات سال آینده نزدیک می شویم، سازماندهی برای تقلب گسترده تر بیشتر می شود. اگر احمدی نژاد انتخابات را ببازد، تا مخالفت با رهبر پیش خواهد رفت؛ همانطور که چند ماه قبل وقتی رهبر از مجلس در برابر دولت حمایت کرد روزنامه ایران به عنوان رسانه حامی دولت تیتری به این مضمون زد که " دولت از حقش نمی گذرد..." و علنا چنان در برابر رهبر ایستد و به او هشدار داد که صدای کیهان درآمد. به طور کلی می توان گفت تمام انتخابات برگزارشده در کشور طی این سه سال، برای احمدی نژاد چیزی نبوده جز تست زدن برای انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال آینده. در راه همین آزمون و خطاها او بی تردید هرکس را مزاحم تشخیص بدهد کنار گذاشته و خواهد گذاشت. حتی اگر آن کس همفکر و هم مسلکش پورمحمدی باشد که در پرونده اش مثل احمدی نژاد سابقه کارها و سفرهای مشکوک و برگه های مفقود زیادی دیده می شود.
۴ نظر:
مشکل تقلب انگار در جهان سوم عادی شده!
اما نه به این شدت که در ایران می بینیم.
دوست عزیز
من هم مثل شما معتقدم که باید با حضور گسترده مردم ، جلوی تقلبات و فساد انبوه انتخاباتی را گرفت. ضمن اینکه صرف شرکت در انتخابات معنایش تایید نظام نیست ، همانطور که صرف فعالیت در بخش دولتی و یا صرف پذیرش یارانه در بخش سوخت ، گاز ، آب ، برق و غیره معنایش تایید و سرسپردگی به حاکمیت نیست. پس کسانی که در شیپور تحریم انتخابات می دمند ، آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش می کنند که مردم را هر چه بیشتر از نقش مدنی خویش در فرایند توسعه سیاسی و دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی نظام دور کنند. پس هرگونه فعالیت در پروسه انتخاباتی توسط مردم ، تنها استفاده آنها از حقوق شهروندیشان تعبیر می شود. فکر نمی کنم کسی با حق مدنی مردم برای دادن "رای" مشکلی داشته باشد ، فقط برای معنا بخشیدن به مفاهیمی نظیر مشارکت دیپلماتیک ، توسعه سیاسی ، تحزب ، سازمان های مردم-نهاد و امر دموکراسی باید یک جریان فعال اصیل آگاهی بخشی در مملکت بوجود بیاوریم تا در نهایت وزنه بدنه جامعه مدنی بر اقتدار ارکان تصمیم گیرنده نظام سنگینی کند و بچربد...
متشكرم از اظهارنظر كاملتان. دقيقا، مشاركت مردم حرف آخر را مي زند. اما در صورتي جواب مي دهد كه از نيمه عبور كرده باشد.
ارسال یک نظر