میگویند رقابت ميان موسسات همیشه به نفع مصرفکنندگان است. حالا با پخش موفق شبكه فارسی بی بیسی، این اتفاق در شبکه تلویزیونی صدای آمریکا رخ داد: برای اولین بار از بدو تاسیس بخش فارسی شبکه تلویزیونی صدای آمریکا، این شبکه برنامههای خبری خود را قطع كرد و از ساعت هشت شب شنبه به مدت تقريبی دوساعت دست به پخش یک مستند درباره فروغ فرخزاد زد. بی بی سی از بدو کار خود در برنامه هفتگی آپارات فیلمهای مستند فوق العادهای را پخش کرده است كه اكثرا ايرانی بودند و پيداكردنشان در بازار يا تماشايشان در نمايش عمومی و خصوصی ناممكن مینمود. مستند زيبای سياهبازی ساخته مريم خاكیپور از اين جمله فيلمها بود. اما صدای امريكا اين رويه را نداشت و بيشتر به بخش های خبری اختصاص داشت. بخش غيرخبری صدای آمريكا به مستندهايی كه درباره تاريخ آمريكا يا شخصيتهای معروف آمريكايی بودند، اختصاص دارد كه پيش از شروع برنامه های صدای آمريكا از ساعت ۱۷ تا ۱۸ پخش میشوند. درحالی كه بی بی سی با زحمت فراوان مستندهایی ويژه مخاطب ايرانی را پخش می كند و نشان میدهد چقدر حرفهایتر است و چه بهتر ايران و ايرانيان را می شناسد و قادر است مواد جذاب را فراهم كند.
اما فیلمی كه صدای آمريكا به طرز غيرمنتظرهای پخش كرد، ماه، خورشید، گل، بازی نام داشت و توسط کلاوس اشتریگل در تلویزیون آلمان در باره حسین منصوری، پسرخوانده فروغ فرخزاد تهیه شده بود. این نخستین بار بود که پس از 42 سال که از مرگ فروغ می گذرد، فیلمی تهیه شده که می گوید. در كنار فيلم زيبای سرد سبز ساخته ناصر صفاريان كه درآن با اقوام فروغ از جمله مادرش و خواهرش پوران گفتوگوهايی انجام شده بود، فيلم ماه، خورشید، گل، بازی از معدود آثاریست كه در آن یکی از نزدیکان فروغ بعد از گذشت چهلودو سال از مرگ اين شاعر بزرگ، از او سخن میگويد. نام فيلم از چهار كلمهای گرفته شده كه حسين منصوری در كودكی در جذامخانه هنگام فيلمبرداری فيلم خانه سياه است در سال ۱۳۴۱ به فروغ گفت و سبب شد او حسين خردسال را به فرزندی بپذيرد. پدر حسين نيز در صحنهای از فيلم حضور دارد. در این فیلم مستند همچنين پس از سالها چهرهای از ابراهیم گلستان، نويسنده، فيلمساز و تهيه كننده بزرگ ايرانی، به نمایش درآمد. او درحالیکه انگلیسی حرف میزد، از یک کولی پیشگو گفت که درکافه نادری درست سه روز قبل از مرگ فروغ، حادثه بدی را پیشبینی کرده و حاضر نشده بود فال فروغ را بگیرد. او همچنین در فيلم از لحظه مرگ فروغ پس از تصادف میگوید و اينكه پيكر نيمه جانش وقتی بیمارستانی او را نمیپذیرد، در آغوشش درمیگذرد. گلستان كه رابطه عاشقانهای با فروغ داشت، به قول پسرش كاوه در فيلم سرد سبز، بعد از مرگ فروغ از نظر روحی نابود شد. او ديگر هرگز شوهر يا پدر خوبی برای خانواده اش نشد و به انگلستان رفت تا با همه قطع رابطه كند. فيلم پخش شده از صدای آمريكا، زيرنويس فارسی نداشت و تنها وقتی شخصيت ها به زبان آلمانی حرف میزدند، زيرنويس انگليسی پخش میشد. اين نكته البته ناديده گرفتن مخاطب اصلی برنامه های صدای آمريكا يعنی فارسیزبانان بود. نمونههای مشابه در شبكه تلويزيونی بی بی سی هميشه با زيرنويس پخش می شوند. حرف درباره فروغ بسيار است و همچنين درباره حسين منصوری كه طبق انچه در فيلم می بينيم خود يك پديده و هنرمند تمامعيار محسوب میشود. اما تا اينجای كار پخش ناگهانی يك فيلم زيبا از صدای آمريكا را به فال نيك می گيريم و در انتظار بهبود كيفی برنامه های اين شبكه می مانيم.
۱ نظر:
هیچ مهم نیست که کدام رسانه این فیلم را پخش کرده است. داستان بقدری انسانی، لطیف و حیرت انگیز است که بیننده نه تنها رسانه که حتا زبان و زیرنویس را هم فراموش میکند و فقط به آن دو دست جوان می اندیشد که در باغچۀ زمان کاشته شده اند و همچنان سبز میشوند و سبز میشوند.
با تبریکات نوروزی
کیوان
ارسال یک نظر