خط قرمزهای دولت نهم كجاست و تاكجا این دولت بهپیش خواهد رفت؟ وقتی قبل از انتخابات مهدی كلهر كه خود را مشاور فرهنگی احمدینژاد مینامید، از بازگشت خوانندههای لوس آنجلسی به ایران می گفت، حرفهایش چنان مضحك بهنظر میرسید كه احمدینژاد و اطرافیانش بهسرعت ارتباط خود با كلهر را رد كردند. اما پس ازمدتی گویا چندان هم از حرفهای رای جمع كن یا لااقل گیجكننده كلهر بدشان نیامد و تاكنون هم با سیاست كجدارومریز خود اجازه دادهاند او حرف هایش را بزند. گرچه كه كلهر بیش از یك خطومشی دهنده و سیاست گذار به یك شومن ناوارد شبیه است، كاركرد خودش را بین جوانها و برخی از افراد ظاهربین داشته است. اگر در حرفهای كلهر دقت كنید، خامی و تناقضهای متعددی را می بینید. نمونهاش گفتوگوی همشهری سال با اوست كه در آن با تاسف از تسامل و تساهل گفته اما حرف هایش عین همان تساهل و تسامح بهكاررفته در دولت قبلی و چه بسا با شدتی چندبرابر است! او در حرفهای تازهاش به رضا پهلوی بهعنوان یك شهروند مجوز ورود به كشور داده و فراموش كرده كه پدر او را چگونه بهعنوان یك شهروند از كشور اخراج كردند و تا دم مرگ آواره جهانش كردند. او كه با شبكه امتیوی و بیبیسی مصاحبههایی داشته، سانسور را احمقانهترین كار دانسته؛ درحالیكه هیچ دولتی بعد از انقلاب تا این حد جلوی انتشار كتاب، اجرای تئاتر و نمایش فیلم را نگرفته است.
اما كلهر بهتنهایی نماد زیرپاگذاشتن خط قرمزها در دولت نهم نیست. اسفندیار رحیم مشایی نیز كه ماههاست به دلایل نامعلومی در ایالات متحده بهسرمیبرد، بارها از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفته است. اما از اینها جالبتر شخص احمدینژاد است كه اصرار زیادش در دیدار با جرج دبلیو بوش در مجمع عمومی سازمان ملل سبب شد رئیس جمهور وقت ایالات متحده مسیر رفت و آمدش را در راهروهای سازمان ملل تغییر دهد تا در رویارویی با احمدینژاد شاهد حركت های نسنجیده و ناگهانی او – مثل درآغوش كشیدن رئیس جمهور آمریكا! – نباشد.
نكته آخر آنكه هرچه به انتخابات نزدیكتر میشویم، خط قرمزهای شكستهشده در دولت نهم هم افزایش مییابند؛ هرچند كه این حركتها صرفا مصرف داخلی و انتخاباتی داشته باشند. اگر قرار است خط قرمزها شكسته شوند، چرا دولت نهم از اختيارات شخص اول مملكت، وضعيت مضحك مجلس خبرگان و ... هرگز سخن نمیگويد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر